دعاى بسيار گفتند .
ابن حماد موصلى عهده دار گفتگو با ابن فرات شد با حضور شفيع لؤلؤى .
حامد بن عباس ، محسن بن على فراتى و موسى بن خلف را احضار كرد و مال از آنها خواست ، در كار سيلى زدن و تازيانه زدن و دشنامدادنشان افراط كرد ، موسى بن خلف به دو گفت : « خداى وزير را عزيز بدارد . اين را بر فرزندان وزراء رسم مكن . تو نيز فرزندان دارى . » كه اين ، حامد را به خشم آورد و عقوبت وى را بيفزود ، وى را از پيش روى وزير ببردند و تلف شد با محسن نيز سختى كرد ، المقتدر بالله دستور داد وى را رها كنند كه رها شد .
وقتى خبر به ابن فرات رسيد چنان وانمود كه برادر خويش را به خواب ديده كه گويى به دو مىگفته : « مال خود را به آنها مده كه به سلامت مىمانى . » پس ابن فرات خواست كه خليفه از او گوش گيرد ، وى را احضار كرد ، بنزد خليفه اقرار كرد كه هفتصد هزار دينار از آن وى به نزد يوسف پسر بنخاس و هارون بن عمران هردوان صراف و يهودى ، هست ، حامد احضارشان كرد و به بودن مال اقرار كردند كه از آنها گرفت ، به يكصد - هزار دينار نيز اقرار كرد كه به نزد يكى از كسانش بود كه گرفته شد پيش از آن نيز در حدود دويست هزار دينار از وى گرفته بودند ، مجموع آنچه از وى و كسانش گرفته بودند هزار هزار دينار شد .
و چنان بود كه سلطان جمازه ها سوى حسين بن احمد ماذرايى فرستاده بود ، و دستور داده بود بيايد . مردم شايعه گويى كردند كه اين وزارت است و نيز گفتند : « براى حساب كشيدن از كارهاى اوست . » به ماه رمضان سال شش به بغداد رسيد و هديه هاى گرانقدر به خليفه و بانو داد ، مالى نيز فرستاد ، مالى نيز با هديه ها به على بن عيسى پيشكش كرد كه پس داد و دستور داد كه آن را بنزد سلطان فرستد .
ابن فرات را بياوردند و گروه براى گفتگو با وى فراهم آمدند . حسين بن - احمد مقر شد كه وقتى ابن فرات براى بار دوم ( 70 به وزارت رسيده بود سيصد هزار دينار براى

6852