وقتى خبر درگذشت راسبى رسيد ، مقتدر عبد الواحد بن فضل را با گروهى از سواران و پيادگان براى حفاظت مال وى فرستاد تا كسى را بفرستد كه در آن بنگرد ، آنگاه مونس خادم را فرستاد كه در آن بنگرد ، گويند كه از وى مالى گزاف به مونس رسيد . ابراهيم بن عبد الله مسمعى خلعت گرفت و كار نظر در خانه هاى راسبى را عهده كرد .
مونس خادم ، به روز شنبه هشت روز مانده از ماه رمضان درگذشت ، هيچكس از سران از جنازهء وى باز نماند . محمد بن يوسف قاضى بر او نماز كرد و در ناحيهء رصافه به گور شد . مونس بنزد سلطان منزلت و الا داشت و چون بمرد پسرش حسن به كار نظارت سپاهها كه به عهدهء وى بوده بود گماشته شد كه بنشست و نظر كرد و عقوبت كرد و آزادى داد . ديگر كارهاى مونس بر گروهى ( 46 از سرداران كه پيوسته به دو بودند پخش شد و ياران وى به ملازمت ابو العباس پسر مقتدر گماشته شدند . حسن بن مونس را به عهده دارى مقام پدر خلعت ندادند و بدانست كه كارش دوام نمىيابد و پس از دو ماه معزول شد . محمد بن عبيد الله طاهرى كه نايب مونس بر سمت شرقى بوده بود معزول شد و بدر شرابى به جاى وى گماشته شد . خزرى پسر موسى ، نايب مونس بر سمت غربى ، نيز معزول شد و اسحاق اشروسنى به جايش گماشته شد . شفيع لؤلؤى به كار بريد گماشته شد و شفيع اكبر نام گرفت .
در ماه شعبان ، خبر آمد كه احمد بن اسماعيل فرمانرواى خراسان را غلامانش كشته‌اند ، بر بسترش به غافلگيرى . و چنان شده بود كه بعضى از آنها را هراسان كرده بود كه بر كشتن وى همسخن شده بودند ، پس از آن ديگر غلامانش فراهم شدند و كار را مضبوط داشتند و با پسرش نصر بن احمد بيعت كردند . نامهء نصر به مقتدر رسيد كه خواسته بود فرمان براى وى تجديد شود ، نامه هاى عموها و پسر عموهاى وى رسيد كه هر كدامشان يكى از نواحى خراسان را مىخواستند ، اما خليفه تنها پسر احمد را ولايتدار كرد و كار به دو ختم شد .

6822