نام کتاب : صلة تاريخ الطبري ( دنباله تاريخ طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : عريب بن سعد القرطبي جلد : 1 صفحه : 6947
مونس به خانهء خويش بازگشت و خانه ياقوت و پسرش را بسوخت و در مدينة السلام ندا داده شد كه هيچكس از كسانى كه پسر ابن ياقوت را يارى و كمك دادهاند نمايان نشوند . آنگاه مونس دربارهء كسى كه حاجبى به دو داده شود انديشه كرد و انتخاب وى بر پسران رايق افتاد ، به سبب حقارتى كه در آنها بود ، چندان كه لقب خديجه و ام - الحسين يافته بودند ، دربارهء آنها پيام فرستاد و حاجبى را به آنها داد كه دست و پاى وى را بوسه زدند و گفتند : « ما بندگان استاذيم . [1] پيش از ما پدرمان نيز چنين بود . » و برفتند ، غلامان مونس پيش روى آنها مىرفتند تا به منزلهاشان رسيدند . به روز دوشنبه ده روز مانده از رجب ، مفرح بن مضر جانفروش را با دو كس وارد كردند ، ابن ورقاء آنها را از راه خراسان فرستاده بود كه بر يك فيل و دو شتر انگشتنما شدند . سخن از دستگيرى سليمان بن - حسين وزير و وزارت كلواذى به روز شنبه شش روز مانده از رجب ، سليمان بن حسن وزير دستگير شد ، از آن رو كه در ايام وى مال كمياب بود و شورش سپاهيان پيوسته بود و نيز از سليمان در ايام وزارت وى چيزها نمايان شد كه پيش از آن نهان بوده بود چون گفتار ركيك و نقل امثال مضحك و اداى كلمات قبيح در حضور خليفه كه شايستهء وزيران نبود . مردم او را حقير شمردند و شاعران هجاى او گفتند و وزارت كسى همانند او را سخت نا - مناسب دانستند . ابن ياقوت دربارهء وى اشعارى گفت كه در آخر آن : « اى سليمان برايم آواز بخوان و ميم بنوشان [2] . » را تضمين كرده بود و هم ابن دريد دربارهء وى
[1] كلمهء متن . [2] شعر از ابو نواس است و شاعر ، وزير را به مقام غلام ابو نواس كه نغمه گر و ساقى حضور وى بوده تنزل داده است .
6947
نام کتاب : صلة تاريخ الطبري ( دنباله تاريخ طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : عريب بن سعد القرطبي جلد : 1 صفحه : 6947