برساند پس حق سبحانه و تعالى ابو موسى اشعرى را فتح و نصرت داد و دوازده هزار شتر همه ناقه و بسيارى از ديگر مواشى براند و شش هزار برده جمع كرد و بروايتى نه هزار زن و با اين غنايم روى به حضرت رسالت نهاد و در آن زمان رسول طايف را محاصره كرده بود چون ابو موسى رسيد رسول را ديد نشسته بود و هيچ بسترى و فرشى نينداخته بود و ريگها در پشت و پهلوى او كوفته ميشدند سلام ابى عامر به حضرت رسالت رسانيد رسول عليه السّلم آب خواست و وضو ساخت و دستهاى خود را به هوا برداشت چنانچ سفيدى هر دو بغل مبارك او بديدند و گفت * ( اللَّهمّ صلّ على ابى عامر و اجعله فوق كثير من الناس يوم القيمة ) * يعنى خداوندا بر ابى عامر صلوات و تحيّت فرست و درجهء او روز قيامت بالاى درجات بسيارى از مردم گردان بعد از آن ابو موسى گفت يا رسول الله از براى من آمرزشى بخواه رسول فرمود * ( اللَّهمّ اغفر لعبدك عبد الله بن قيس ) * بعد از آن رسول عليه السّلام آن بردها را آزاد كرد و غنيمتها را قسمت كرد و الله اعلم ، ديگر از افاضل اشعريان ابو موسى عبد الله بن قيس اشعريست كلبى گويد كه از اشراف اشعريان در ايام اسلام ابى موسى است و در بيشترين مواضع با رسول عليه السّلام مصاحب بوده است و رسول او را با جمعى بيمن فرستاد و ابو موسى بدرقهء رسولان پيغمبر عليه السّلام جعفر ابى طالب و عمرو عاص بود در آن وقت كه ايشان را به پيش نجاشى ميفرستاد و در قسمت با ابو بكر مصاحب و شريك و والى قسمت بود و از سراى زبيد و رمع هجرت كرد بمدينهء پيغمبر عليه السّلام با هفتاد مرد و شانزده زن در هشت [1] كشتى و ابو موسى درين باب گويد : شعر اقول لاصحاب السّفينة عرّجوا * لعلّ ابنة الذّمّي ميتة تلحق و رسول خدا دعا كرد برو و بر ديگر اشعريان و حديث كرد ما را جرير بن عبد الحميد الضبى از اسماعيل بن ابى خالد از سعيد بن ابى برده كه او گفت كه رسول ابو موسى اشعرى و معاذ جبل را والى يمن گردانيد و ايشان را فرمود كه بايد كه اهل ايمان را