responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ قم ( فارسي ) نویسنده : حسن بن محمد بن حسن قمى    جلد : 1  صفحه : 285


مختار را بند برنهاد سائب و تتمهء ده مرد از وجوه اشراف كوفه اتفاق كردند و مختار را از حبس بيرون آوردند پس چون عبد الله مطيع در عزل انصارى بكوفه آمد به بالاى منبر بر آمد و حمد خداى و ستايش برو بگفت پس گفت بدرستى كه امير المؤمنين على بن ابى طالب مرا فرمود در ايام خلافت خود كه مال زكات و صدقات و غنايم شما بستانم و جمع كنم و زياده بر آن فرا نگيرم الا برضاى شما اقتدا و تتبع كردن به وصيت عمر كه بنزديك وفات بدان وصيت كرده است و بسيرت عثمان در خلافت او سايب بن ملك گفت امير المؤمنين نفرموده است كه تو زيادتى غنايم ما نستانى الا برضاى ما بدرستى كه ما گواهى ميدهيم بنزديك تو كه ما راضى نيستيم كه تو زيادتى صدقات و غنايم ما بستانى و راضى نيستيم كه تو در ميانهء ما قسمت كنى الا بسيرت امير المؤمنين على بن ابى طالب عليه السّلام درين شهرهاى ما تو بوقت وفات او عليه السّلام و ما را هيچ احتياج نيست بسيرت عثمان در غنايم و نفسهاى ما بدرستى كه سيرت او هوا و بدعت است و همچنين ما را احتياج نيست بسيرت عمر و اگر چه سيرت او به ضرر و زيان ازين دو سيرت سبكتر و آسانتر است و او در كارهاى خير مردم را حاكم و والى نشد و بخير نفرمود بعد از آن يزيد بن انس سلمى گفت كه سايب راست ميگويد و درين سوگند آثم نيست و راى و فكر ما مثل راى اوست و گفتار ما همچو گفتار او و مردم از هر جانبى مثل اين گفتند پس ابن مطيع گفت بهر سيرت كه شما خواهيد و شما پسند كنيد من در ميانهء شما بر آن بروم و تجاوز نكنم پس از منبر فرود آمد و يزيد بن انس سائب بن ملك را گفت بدين فضيلت و كرامت كه تو كردى تو در ميانهء مسلمانان ابدا مشكور باشى و ترا بخير ياد كنند و تو زندهء جاويد باشى يعنى در حال حيات و وفات تو تو را بدعاى خير ياد كنند و الله كه تو بدين عمل خير قيام كردى و من نيز خواستم كه برخيزم و بگويم مثل آنچ تو گفتى و چه دوست ميداشتم كه خداى عز و جلّ از براى شيعت او را جواب گويد راوى گويد كه اياس بن مضارب عجلى صاحب ديوان پسر مطيع به پيش او در آمد و گفت كه سائب بن ملك از رؤس و اشراف اصحاب مختار است و من از وى ايمن نيستم كس فرست به دو و او را طلب كن و چون بمجلس تو در آيد او را بگير و حبس كن تا كار مردم مستقيم شود و بنظام گردد بدرستى كه كار و بار او

285

نام کتاب : تاريخ قم ( فارسي ) نویسنده : حسن بن محمد بن حسن قمى    جلد : 1  صفحه : 285
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست