كاريزى بقزوين كه آب آن در عرصهء قزوين جارى و روانست ، ديگر از مفاخر ايشان آنك ابو الصديم حسين بن على بن آدم اشعرى مسجد جامع بقم كه ميان قم و كميدانست بنا نهاد ، ديگر آنك يحيى بن عمران بن عبد الله اشعرى وسيله شد تا كافهء عرب شمشير را حمايل كردند بعد از آنك يكى از خلفاء بر عرب شمشير حمايل كردن حرام كرده بود و ايشان را از آن منع نموده بسبب بعضى از عرب كه ميخواست كه از ايشان انتقام كشد به جهت كسر حرمت و خوار داشتن ايشان و منع كرد كه شمشيرها حمايل كنند يحيى بن عامر از معتصم درخواه كرد بنزديك فتح شهر عموريه تا رخصت داد تا عرب بجمله شمشير را حمايل كردند و در گردن انداختند و الله اعلم ، ذكر مفاخر اشعريان در ايام جاهليت ، كلبى گويد كه جمهور عرب در ايام جاهليّت چون بجايى ميرفتند ببدرقه ميرفتند الا اشعريان كه بى بدرقه ميرفتند زيرا كه عرب ايشان را حرمت ميداشتند و محلَّت ايشان پناگاه عرب بوده است هر كس كه پناه بديشان ميبرد ايشان او را در پناه ميگرفتند از براى حرمت ايشان متعرّض ايشان نميشدند و ازين جهتست كه ابى طالب در آن وقت كه قريش جمع شدند كه بنى هاشم را از مكّه بيرون كنند اين شعر گفته است : شعر و لمّا رايت القوم لا ودّ فيهم * و قد قطعوا كلّ العري و الوسائل و قد صارحونا بالعداوة و الاذى * و قد طاوعوا امر العدوّ المزائل حبست فناء الله اهلى و معشرى * و امسكت من اثوابه بالوصائل فقمنا معا مستقبلين رتاجه * لدى حيث يقضى حلفه كلّ ناقل فعدنا به من ارسى ثبيرا مكانه * وراق ليرقى في حراء و نازل و بالبيت حقّ البيت من بطن مكّة * و باللَّه انّ الله ليس بغافل و بالحجر المسودّ اذ يمسحونه * اذا استسلموه بالغدى و الاصائل و موطئ ابراهيم في الصّخر رطبة * على قدميه حافيا غير ناعل