responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ فقه و فقها ( فارسي ) نویسنده : أبو القاسم گرجي    جلد : 1  صفحه : 33


در عين حال - چنان كه ابن هشام در سيره مىگويد - اقوال ديگرى هم در ترتيب سابقين به اسلام وجود دارد : بعضى اولين ايمان آورنده را پس از خديجه ابو بكر ، بعضى زيد بن حارثه ، بعضى خبّاب بن أرتّ ، بعضى هم بلال بن حمامه دانسته‌اند . [1] به نظر اين جانب منشأ اختلاف يا اشتباه اين است كه اينان تصور كرده‌اند ايمان على عليه السّلام هم از قبيل ايمان افراد ديگر بود در حالى كه چنين نيست ، على عليه السّلام از همان آغاز تحت تربيت رسول خدا صلَّى الله عليه و آله بود ، همواره او را پيروى مىكرد ، از به دو ظهور اسلام حتى يك لحظه غير مؤمن نبود تا ايمان آورد بر خلاف بسيارى از ديگر مؤمنان .
پس از ايمان سابقين ، تدريجا گروههاى ديگرى از نزديكان آن حضرت و ديگر مردم مكه به آن حضرت ايمان آوردند كه نام آنان در كتب تواريخ و سير مسطور است . [2] 7 - 2 - 1 علنى شدن دعوت .
پس از بعثت پيامبر عظيم الشأن صلَّى الله عليه و آله و اسلام آوردن گروهى از مردم مكه ، در آغاز ، رسول الله صلَّى الله عليه و آله با پيروان خود به دره هاى مكه مىرفتند و نماز مىگزاردند و سعى مىكردند نماز خود را از قريش پنهان دارند . بعضى از مشركان احيانا به اين راز پى مىبردند و به استهزاء و آزار نمازگزاران مىپرداختند ، تا اين كه مسلمانان خود را در خانهء أرقم پنهان ساختند و همان جا نماز مىگزاردند و خداوند را پرستش مىكردند . در همين حال خداوند رسول خدا را به آشكار ساختن دعوت خويش مأمور نمود . در همين خانه بود كه جماعتى به اسلام گرويدند .
در آغاز ، به موجب آيهء شريفهء * ( « وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الأَقْرَبِينَ » ) * [3] به انذار عشيرهء خود مأمور شد . بعد از آن ، به موجب آيهء كريمهء * ( « فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ » ) * به اعلان و تعميم دعوت مأمور گرديد . اين مأموريت پس از گذشت سه سال از بعثت به آن جناب محوّل شد . رسول خدا به پا ايستاد و مردم را به پرستش خداى يگانه و ترك عبادت بتها ، كه نه سود مىرسانند و نه زيان مىزنند ، نه مىآفرينند و نه روزى مىدهند ، نه زنده مىكنند و نه مىميرانند ، دعوت فرمود . قريش او را استهزاء كردند و آزار رساندند و به ابو طالب گفتند : به راستى برادر زاده ات خدايان ما را بد گفته و خردهاى ما را سبك شمرده و گذشتگان ما را گمراه دانسته است . رواست كه از اين كارها در گذرد و در مالهاى ما آن چه خواهد انجام دهد . رسول خدا فرمود : خداوند مرا



[1] . تاريخ پيامبر اسلام ، پاورقى ص 93 .
[2] رك . تاريخ پيامبر اسلام ، 94 .
[3] . شعراء ، 214 .

33

نام کتاب : تاريخ فقه و فقها ( فارسي ) نویسنده : أبو القاسم گرجي    جلد : 1  صفحه : 33
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست