نبود موفقيت انقلاب دچار ضعف و ترديد مىشد .
- امام خمينى در علوم مختلف از قبيل فقه ، اصول ، تفسير ، حديث ، اخلاق ، عرفان ، سياست آثارى اعم از تصنيف و تأليف دارند كه قبلا به برخى از آنها اشاره شد .
يكى از تأليفات ايشان كتب چهل حديث است كه در آن چهل حديث شرح و تفسير شده است و اينك يكى از آن احاديث با توضيحاتى در اطراف آن :
يازدهمين حديث حديثى است كه كلينى به سند متصل از زراره نقل مىكند كه گفته است : از حضرت صادق عليه السّلام از * ( « فِطْرَتَ الله الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها » ) * سؤال كردم ، فرمود : همه را بر فطرت توحيد آفريد .
حديث اشاره است به آيه شريفهء 30 از سورهء روم :
* ( فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ الله الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ الله ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ ) * : به گرايش به حق و خوددارى از باطل روى خود به جانب اين دين بدار : سرشتى كه خداوند همه مردم را بر آن سرشته است ، آفرينش خداوند تغيير پذير نيست ، اين ، دين پايدار است ، ليكن بيشتر مردم نمىدانند .
فطرت در لغت به معنى آفرينش ( خلقت ) آمده و ممكن است به معنى شكافتن يا پاره كردن باشد ، مقصود از آن در آيهء مباركه شكل و هيئتى است كه خداوند آفرينش انسان را بر آن نحو قرار داده است و تفسير آن به توحيد ، چنان كه در حديث و تفسير آمده ، از باب ذكر مصداق است و به آن اختصاص ندارد ، و لذا در خود آيهء شريفه به طور كلى دين را كه اعم از توحيد است فطرت الله ناميده است ، در پاره اى از موارد به اسلام و معرفت و غيره تفسير شده است .
فطرتى كه خداوند همه را بر آن نحو آفريده و به كسى اختصاص ندارد و در آن دگرگونى نيست و با اين كه از بديهى ترين بديهيات است بسيارى از آن غافلند . مفسران در طريقهء اثبات آن وجوه مختلفى آورده‌اند كه چه بسا بهترين وجه همان است كه مرحوم آية الله شاه آبادى فرموده است :
از جمله فطرتهايى كه انسان بر آن نحو آفريده شده فطرت عشق به كمال است ، اگر چه در اين كه كمال چيست ؟ و در كجا بايد آن را جست ؟ بين افراد اختلاف است : برخى آن را در ثروت ، بعضى در زيبايى و بعضى در چيزهاى ديگر مىدانند ، در حالى كه غالبا در تشخيص مصداق اشتباه كرده‌اند و لذا اگر برتر از آن چه كمال پنداشته‌اند بيابند از اولى بريده و به دومى پناه مىبرند و هيچ كس در هيچ مرتبه اى متوقف نمىشود . چنانچه عاشق زيبايى به زيباتر برخورد كند از اولى دست برداشته و به دومى روى مىآورد و هكذا ؛

304