نام کتاب : تاريخ فقه و فقها ( فارسي ) نویسنده : أبو القاسم گرجي جلد : 1 صفحه : 249
اينها كه به عنوان نمونه ذكر شد ، ترديدى در ضرورت اجتهاد باقى نمىگذارد و بىپايگى عقايد اخباريين را آشكار مىكند . شيخ يوسف بحرانى كه خود از اخباريين معتدل است ، در پاسخ اين استدلال اخباريين كه همه مقلد معصومين هستند ، مىگويد : اگر همه مقلد معصومند چگونه فتواى عالم اخبارى با ديگرى فرق دارد و حال آن كه همهء آنان مقلدين معصومين عليهم السّلام هستند ، اين اعتقاد جز « تعسّف آشكار » ، چيزى نيست . [1] دوم : ضرورت علم اصول فقه اخبارىها مىگويند : علم اصول فقه پس از زمان ائمه به وجود آمده است . قدما و رواة احاديث ، با علم اصول آشنا نبودند ، در حالى كه احاديث را نقل و به آن عمل مىكردند . ائمهء معصومين عليهم السّلام نه تنها آنان را مورد انكار قرار ندادند بلكه تقرير آنان بر ما ثابت شده است . تا زمان ابن أبى عقيل و ابن جنيد اين طريقه استمرار داشته ، سپس علم اصول فقه بين شيعه پديد آمده است ، چون علمايى نظير شيخ مفيد و سيد مرتضى و شيخ طوسى به تأليفات آنان حسن نظر داشتند . پيروى از اصول فقه در طول زمان مورد تبعيت قرار گرفت . علامه حلَّى اكثر قواعد اصول عامه را اخذ كرد و سپس شهيدين و ديگران نيز از آنان پيروى كردند . [2] اصوليين مىگويند : أولا ، همهء مسائل علم اصول ، پس از عصر ائمه عليهم السّلام به وجود نيامده زيرا حكم ما لا نصّ فيه ، تعارض ادله ، قياس ، استحسان ، استصحاب ، ناسخ و منسوخ ، محكم و متشابه ، عام و خاص ، افتاء و تقليد ، جواز و عدم جواز نقل حديث به معنى ، وضع شبهه در موضوع حكم شرعى ، اصل صحت تصرف ، اصل حقيقت و مانند اينها كه در احاديث ما ذكر شده است ، نشان مىدهد كه قسمتى از مسائل علم اصول به نحوى در زمان حضور معصومين عليهم السّلام و حسب احتياج آن زمان موجود بوده است و هكذا بسيارى از مسائل ديگر ، البته مسائلى مثل اين كه حقيقت شرعيه ثابت است يا نه ، چه بسا حادث باشد . هم عصران معصوم چون اصطلاح حضرت را مىدانستهاند اين مسأله بين آنان مطرح نشده است . ثانيا ، بر فرض به پذيريم كه تمام يا بعضى از مسائل علم اصول بعد از عصر ائمه به وجود آمده چه ملازمه اى بين زمان ما و زمان آنان وجود دارد ؟ تا اگر آنها مستغنى