نام کتاب : تاريخ فقه و فقها ( فارسي ) نویسنده : أبو القاسم گرجي جلد : 1 صفحه : 195
قسم دوم از علوم مكتسبه - كه بدون نظر حاصل مىآيد - علمى است كه براى كسى كه در گذشته در معرفت خداوند نظر نموده ولى در اثر خواب يا غفلت براى او علم به دست نيامده است ، پس از مرور زمانى كه از خواب بيدار شده و ادله به خاطرش خطور مىكند علم برايش حاصل مىشود . اما « ظن » كه شرعا قابل استناد نيست ، ولى احكام بسيارى بر آن بستگى دارد مانند تنفيذ حكم به شهادت و مانند جهات قبله عبارت است از : « ما قوى عند الظان كون المظنون على ما ظنه و يجوز مع ذلك كونه على خلافه » . [1] تعريف « شك » را به تعريف « شاك » معلوم داشته و فرموده است : « و اما الشاك فهو الخالى من اعتقاد الشىء على ما هو به و لا على ما هو به مع خطوره بباله و تجويزه كل واحدة من الصفتين عليه » . [2] در تعريف « دلالت » گفته است : « هى ما أمكن الاستدلال بها على ما هى دالة عليه إلا أنها لا يسمى بذلك الا اذا قصد فاعلها الاستدلال » . [3] « دال » و « دليل » را فاعل دلالت دانسته ، ولى فرموده است : گاهى مجازا در خود دلالت استعمال مىشوند چنان كه گفته مىشود : « قول الله - تعالى - و قول الرسول دال على كذا و كذا من الاحكام » با اين كه در حقيقت « دال » خود خداوند و رسول است ، و همين طور در بارهء اجسام گفته مىشود : « انها دليل على خالقها » و يا در بارهء قرآن گفته مىشود : « دليل على الاحكام » و در عين حال در ذيل اين بيان فرموده است : « و لا يمتنع أن يقال أيضا انه حقيقة فيهما » . « مدلول » مكلف است كه براى او دلالت نصب شده تا به آن استدلال كند و گاهى مجازا بر مدلول عليه اطلاق مىشود چنان كه گويند : « هذا مدلول الدلالة » . « مدلول عليه » چيزى است كه نظر در دلالت به علم به آن چيز منتهى گردد . « مستدل » همان ناظر است ليكن پس از آن كه استدلال كند ، چنان كه « مستدل به »
[1] . آن چه پيش از هر اشكال در اين تعريف به نظر مىرسد دورى بودن آن است ، ولى مىتوان در جواب دور گفت كه مقصود از كلمات « الظان » و « المظنون » و « ظنه » معناى لغوى ظن است نه معناى اصطلاحى آن كه در اينجا مقصود است . [2] . قيد « مع خطوره بباله الخ » براى اخراج جهل است . [3] . اين تعريف به تعريف « دال » ( به اصطلاح فعلى ) اشبه است ، و بعلاوه دورى است ، مگر اين كه مانند جواب فوق جواب داده شود .
195
نام کتاب : تاريخ فقه و فقها ( فارسي ) نویسنده : أبو القاسم گرجي جلد : 1 صفحه : 195