responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ سيستان نویسنده : مؤلف مجهول    جلد : 1  صفحه : 415


و شاه ركن الدين محمود بنيه بازگشت و در نواحى زره كسان و متعلقان خود را بگذاشت . ديگر باره ملك معظم ملك نصير الحق و الدين عهدهاء كرده همه خلاف كرد ، و متعلقان و كسان خدام شاه معظم ركن الدين محمود را از ولايت معزول كرد ، و در عقب او در نيه روانه كرد ، شاه ركن الدين محمود بار ديگر بسيستان آمد و به طرف اوق و پيش زره بسيارى خرابى رفت ، و بازرگانان اطراف منقطع گشتند ، و باز بنيه شد ، تا بعد از آن ملك معظم نصير الحق و الدين بجوار رحمت حق پيوست و در آن وقت شاه معظم شاه محمود در شكارگاه از اسب خطا شده بود و پاى او شكسته ، بدان سبب در سيستان نمىتوانست آمدن در شهر يكى از برادران او شاه معظم شاه نصرة الدّين بود ، به دو كس فرستاد كه چنين واقعه حادث شده است اكنون شهر را نگاه بايد داشت ، چون يك سال بگذشت و پاى شاه ركن الدين محمود نيكو شد ، تمامت اكابر و بزرگان ولايت زره بنزديك او رفتند ، و گفتند كه البته بسيستان ميبايد رفت - و هنوز پاى او قوّت ركاب نداشت - او را بمحفّه بسيستان آوردند ، و شاه معظم نصرة الدين در شهر مستقيم گشته بود ، و مردم را با خود متفق كرده ، و خزاين پدر بديشان مصروف گردانيده ، و چون شاه معظم ركن الدين محمود بيامد تمامت مردم مواضع سيستان همه پيش او آمدند ، الَّا كه شهر بماند ، بدر شهر رفتند و حرب آغاز نهادند ، و اين مجادلت ميان ايشان مدت دو ماه بكشيد و بسيارى مردم هلاك شد ، تا آخر به صلح قرار دادند ، و ديگر باره ايمّه و مشايخ و بزرگان در ميان آمدند ، و همچنانكه در عهد پدر مقرر گشته بود مقرر داشتند كه هيرمند در ميان باشد . برين قرار مدت هشت سال بگذشت و اين ساعت همچنين مقرر ميدارند ، و فرزندان با هم مواصلت كردند ، و بيكبار مقاومت و معاندت از ميان برگرفتند ، و با هم مىگذرانند تا به آخر عمر . و باللَّه التّوفيق [ تم ]

415

نام کتاب : تاريخ سيستان نویسنده : مؤلف مجهول    جلد : 1  صفحه : 415
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست