نام کتاب : تاريخ سيستان نویسنده : مؤلف مجهول جلد : 1 صفحه : 397
مهربانى ، در ماه رمضان در سال ششصد و سى و سه . جلوس وى بمملكت سيستان سيزدهم ماه ذو القعده هم درين سال ، و توجّه نمودن وى به حضرت قاآن [1] در سال ششصد و سى شش و بنيابت نشاندن برادر خويش مبارز الدّين ابو الفتح بن مسعود را . آمدن علاء الدين درهء كز [2] بشمارهء [3] سيستان كرّت اول در سال ششصد و سى و نه و رسم قلان و قبجور [4] نهادن ، و خراب كردن قلعهء اسپهبد را امير ترمغى [5] و ملك مجد الدّين كاليونى در غرهء ماه محرّم در سال ششصد و چهل . آمدن سيلاب در ولايت سيستان چنانك در كنارهء خندق و حوالى شهر يك نيزه بالا آب ميرفت و در طرف مغرب تا بيابان سر كندهء كرمان آب داشت ، و در طرف مشرق تا پاى كوه دزدان ، و در شمال تا پاى كوه فراه ، و در جنوب تا حدود مكران ، بدين منوال آب بود ، و از شهر مدّت سه ماه بر كشتى ميبايد شد ، و درين مدت در خندق هشت مرد غرق شدند ، و در حوالى ولايت درين سيلاب قرب سيصد آدمى از مرد و زن و بسيار چهارپاى هلاك گشتند ، و اغلب غلَّهء سيستان را آب ببرد ، در روز آدينه نوزدهم
[1] مراد اوكتاى قاآن است كه بعد از چنگيزخان ايلخان شد . [2] احياء ورق 35 : از درهء كر . [3] شماره سيستان - مراد مميزى و جمع بستن ماليات است - در روضة الصفا مسطور است كه منكوقاآن هر يك از گماشتگان را فرمود كه در ولايات شمارهء نو كنند و مال بر وجهى كه مستلزم ترفيه رعيت باشد قرار دهند . ( ج 5 ص 533 چاپ تهران ) . [4] اصل : قلان و قبحور ( قوبچور - قبچور يا قبچو ) دو كلمه مغولى است و هر يك بمعنى نوعى از مال مقرر ديوانى است كه نزد رعايا مىباشد و رسم مغول بوده است كه مال هر جاى را مقرر كرده و سپس آن را بمقاطعه ميدادهاند و غازان خان اين رسم را برانداخت و اصول كتابچهء تحصيلدار و جمع و خرج نهاد و از تواريخ بر مىآيد كه قوبچور ماليات جنس از چارپايان بوده و احياء الملوك گويد : رسم سرگله گذاشت ( رك : - حبيب السير حالات غازان خان - ج 4 ) . [5] اين نام ظاهرا مصحف ( تمغا ) باشد در صورتى كه آن را بضم اول و سكون ثانى و ثالث و الف مقصوره بخوانيم و تمغا از امراى مغول است كه با هلاكو بايران آمد - همچنين شايد مصحف ( طاير بوقا ) باشد چه طاير [ بوقا ] بهادر نامى در همين تاريخ مأمور دفع قراچه كه از نوكران جلال الدين بود شده و در يكى از قلاع سيستان مدت دو سال با وى جنگيده است . در جامع رشيدى مينويسد : « چون خبر فساد قراجه در خراسان بقا آن رسيد فرمود ظاهر ( طاير ؟ ) بهادر از بادغيس لشكر كشيده و قراجه را دفع كند و آب در منازل و مساكن ايشان اندازد . . . و بعد ميگويد كه قراجه پناه با قلعهء ارگ سيستان داده طاير بمحاصرهء آن رفت . . . ( جامع نسخهء خطى - اوكتاى ) .
397
نام کتاب : تاريخ سيستان نویسنده : مؤلف مجهول جلد : 1 صفحه : 397