نام کتاب : تاريخ سيستان نویسنده : مؤلف مجهول جلد : 1 صفحه : 386
بود [ و ] بارانها [ ى ] نيكو آمده بود ، و هم بدين سال غارت فرمودن درق را بر دست امير بو منصور احمد قوقهى [ و ] باز خريدن درق [1] را به صد هزار درم ، روز آدينه غرّهء ماه صفر بدين سال . و آمدن بهاء الدوله ديگر باره ببرونج ، و آمدن امير بو العباس قوقهء هم درين ماه ، و شدن امير بو العباس و امير بو منصور بن احمد و لشگر اوق با ايشان بدر شهر ، و كشتن امير بو العباس امير بو منصور بو جعفر سپهسالار را ، و خلق بسيار ، و حربهاء بسيار بدر شهر رفت [ و ] چندان خلق كشته شد كه عدد ايشان خداى داند ، بيست و يكم صفر هم درين سال . و گشتن امير اجل بهاء الدوله ديگر باره باميرى روز دو شنبه بيست و پنجم صفر [ و ] كشتن امير بو منصور احمد قوقهى را بهاء الدوله بروز پنجشنبه بيازدهم ذى القعدهء همين سال . آمدن امير مؤيّد بسيستان ، و شارستان حصار گرفتن بهاء الدوله پيش وى ، غرّهء جمادى الأولى بسال چهار صد و هشتاد و پنج ، نشستن وى برپاى شارستان تا بغرّهء ماه رمضان همين سال . بعاقبت امير بهاء الدوله از شارستان بيرون شد و امير مؤيد بنشست باميرى ، و بشد بهاء الدوله بقلعهء دره [2] با يارى قزل سارع [3] ، كبور كندن [4] قرامطه آمده بود ، آنجا بودند تا بوفات [5] سلطان ملكشاه بود ، و از آنجا بسيستان آمدند هر دو بهم ،
[1] نام ناحيتى است ولى اعراب آن معلوم نشد . [2] حصار دره متصل بسيستان از مضاف مؤمن آباد محل ملاحده . ( جهانگشاى جوينى 2 چاپ طهرآن ص 110 ) . [3] اينجا و پائين ، سارع در اصل كتاب با عين است و در بعض نسخ ويرا قزل سارق با قاف نويسند و مشار اليه از امراى سلطان ملكشاه سلجوقى است كه بقلع و قمع اسماعيليان قهستان كه رئيس آنان حسين قاينى و در قلعه دره از مضافات مؤمن آباد تحصن جسته بود ( 485 ) مأمور گرديد و هم درين سال ملكشاه بمرد و ملاحده قوت گرفتند و جوينى ويرا قزل ساريع با عين ضبط كرده است ( 3 ص 110 ) . [4] كذا . . . و ظاهرا : كه به ور كندن قرامطه آمده بودند - يعنى بقلع و قمع آنان ، و ور كندن همان بركندن است و عبارت سر هم نوشته شده و كبور كندن شده . [5] كذا . . و الظاهر ، وفات .
386
نام کتاب : تاريخ سيستان نویسنده : مؤلف مجهول جلد : 1 صفحه : 386