چاپ سنگى لازم آمد كه دستى كه عمدهء تن است و عزيزتر جارحه است از جوارح ، چون مار گزيد و باقى تن بقتاداى ( كذا ) آن تلف خواهد شد معالجت آن جز قطع و ابانت نيست . دندان كه طاحنهء جسم است و غذاى روح بقوّت آن منهضم مىشود چون متأكَّل شد و لذّت عيش بالم آن منقّص ( كذا ) گشت جز قلع و اقتناب ( كذا ) آن چاره نيست . كتاب حاضر لازم آمد كه دستى كه عمدهء تن است و عزيزتر جارحه اى از جوارح ، چون مار گزيد و باقى تن بعدواى علَّت آن تلف خواهد شد معالجت جز قطع و ابانت نيست ، و دندانى كه طاحنهء جسم است ، و غذاء روح بقوّت آن منهضم مىشود چون متأكَّل گشت و لذّت عيش بالم آن منغّص ، جز قلع و افاتت آن چاره نيست . در نسخهء چاپى آقاى قويم علاوه بر آنچه ذكر شد اشتباهات ديگر و سقطاتى و اضافاتى هست ، از جمله : در صفحهء 104 ، جملهء « و بهدنة على دخن ، مغرور نگردى » افتاده و مطلب را ناقص كرده است ( رك : كتاب حاضر ص 126 ) ، و در چاپ سنگى نيز كلمهء « نگردى » افتاده و در نتيجه عبارت مغلوط شده و حذف فعل بىقرينه بوجود آمده ، اين چنين : و بهدنة على دخن مغرور و بمداجات و مداهنهء دشمن التفات نكنى ( ص 157 چاپ سنگى ) . در ص 104 س 15 بيت : « لا يغرّنك ما ترى من وجوه . . . » نيز به صورت نثر چاپ شده و ظاهرا از نثر تشخيص داده نشده است . نيز در ص 51 در بيت : « و انّ امير المؤمنين و فلعه لكالدّهر . . . ) قسمت اخير به صورت لك الدهر چاپ شده كه نادرست است ، و كاف كاف تشبيه است نه ضمير . در چاپ سنگى نيز در متن « لك الدهر » ضبط شده ولى در حاشيه تصحيح كردهاند ( رك : كتاب حاضر ص 45 ) .