و به اصفهان مقيم ، به رياض اين فوايد مستأنس بود و از انوار نكت و دقايق آن مقتبس . . . ( ص 213 و 214 كتاب ) . مذهب مترجم دربارهء مذهب جرفادقانى حاجت به شرح نيست كه وى مانند اكثر دانشمندان و مردم زمان خود مذهب تسنّن داشت و در آن سخت متعصّب بود ، و اين تعصّب او را مىتوان از سياق عباراتش در ترجمهء قسمت مربوط به غزوات سلطان محمود فهميد ، چنان كه در ذيل عنوان « ذكر تاهرتى رسول مصر » ( ص 369 ) مىگويد : « سلطان از به دو ادراك و ايناس رشد . . . به انوار سنّت و مذاهب أصحاب بدعت مستكشف و متفحّص ، و در اصول دين مستبصر ، و در قمع اهل الحاد مجدّ و متشمّر ، . . . به مسامع او رسانيدند كه در ميان رعيّت جمعى حادث شدهاند و با صاحب مصر انتما مىكنند ، و اگر چه ظاهر دعوت ايشان رفض است باطن كلمه كفر محض است . . . سلطان جاسوسان را برگماشت . . . مردى به دست آوردند كه سفير بود ميان ايشان و مقتداى ايشان . . . از اماكن و مساكن متفرّق و شهرهاى مختلف همه را بدرگاه آوردند و بر درخت كشيدند و سنگسار كردند . . . » بيان مطلب بدين تفصيل و روشنى معرّف آن است كه خود جرفادقانى با روافض و علويان مخالفت داشته و گرنه در صورتى كه به رعايت امانت نيز مقيّد مىشد به اختصار و اجمال مىگراييد . جرفادقانى جز ترجمهء تاريخ عتبى و بعض اشعار كه نقل شد « خاتمه » اى بر ترجمهء تاريخ يمينى نيز دارد كه با عنوان « طرفى از احوال روزگار و انواع فتنه و تشويش كه در ايام فتور و عجايب اتّفاقات و سرهاى بزرگان كه در سركار شد و خرابى خطَّهء عراق و حال جربادقان . . . » آغاز مىشود و پيش از اين دربارهء آن سخن گفتيم .