است ) مفاخر تاج الدّين علىّ بن محمّد ابى الغيث مستوفى و اسلاف او و فضل و فضايل پدرش را كه « ابن العميد وقت و عبد الحميد روزگار » بوده ، آورده است . ( صاحب الذرّيعه ، ترجمهء « تاريخ آل عبّاس » را نيز كه از مدارك تاريخ نگارستان است به جرفادقانى نسبت داده است . رك : فهرست كتابخانهء مشكوة ج 2 ص 537 ) . در تاريخ وصّاف ( ج 1 ص 79 ) كه به سال 712 ه . ق . تأليف يافته قطعه شعرى فارسى به نام جرفادقانى هست ، امّا معلوم نيست كه غرض مؤلَّف از اين جرفادقانى همين مترجم تاريخ يمينى است يا همشهرى و معاصر او نجيب الدّين جرفادقانى ، و چون قطعهء لطيفى است آن را در اينجا نقل مىكنيم : < شعر > اگر نسيم سحرگه به دوستان قديم سلام من برساند جواب باز آرد ز شوق در جگرم آتشى است بنشاند به روى كار من خسته آب باز آرد سواد اين شب محنت ز پيش ديدهء من برون برد خبرى ز آفتاب باز آرد برد به مجلس ياران فغان و نالهء من وز آن نوازش چنگ و رباب باز آرد < / شعر > در يك مجموعهء خطَّى ملكى آقاى اقبال آشتيانى قطعه شعر عربى ذيل به نام « ابو الشّرف جرفادقانى » مترجم يمينى هست : < شعر > جبينك من جبين الشّمس اوضى و لحظك من حديد الهند امضى و لم أر قطَّ املح منك وجها و أحلى حين تغضب و حين ترضى و أن أغضى على الهجران طرفى فكم طرف على المكروه يغضى و قالوا لو أقمت فقلت انّى افارق كلَّما لم أرض أرضى < / شعر > قطعه شعر ديگرى نيز در يكى از نسخه هاى خطَّى كتاب حاضر ( نسخهء شع ) به خط محمّد بن مهذّب كاتب مندرج است كه در اينجا نقل مىكنيم :