responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ اليميني ( تاريخ العتبي ) ( فارسي ) نویسنده : أبي النصر محمد بن عبد الجبار العتبي    جلد : 0  صفحه : 18


سلطان محمود ) و مىكشتند و ساز و سلاح مىستدند و بعضى از فيلان ايشان به قهر به دست آوردند و بعضى به طوع با مرابط سلطان آمدند و ايشان را « خداى آورد » نام نهادند ، و سلطان بر لطايف صنع بارى تعالى و عوايد كرم او شكر مىگفت كه فيلى كه جز به استعمال حيل و تعاون اعوان و تجلَّد مردان به دست نيايد ، به لطف و الهام او از معابد اصنام مفارقت كند و روى به خدمت معاهد اسلام نهد ( ص 385 ) . و همچنين در ص 29 مىگويد :
« و در آن حدود بر آن طرف كه مخيّم آن ملاعين ( هندوان ) بود چشمهء آب بود چون آب چشم روشن و صافى كه قابل نجاست نبودى ، و هر گاه كه چيزى از نجاسات در آن چشمه انداختندى صاعقهء عظيم پيدا گشتى و بادهاى مخالف برخاستى و سرماى سخت ظاهر شدى ، چنان كه در آن نواحى كس را طاقت مقام نبودى .
امير ناصر الدين ( سبكتگين ) بفرمود تا بعضى قاذورات در آن چشمه انداختند . حالى ظلماتى عظيم در آن حوالى پيدا آمد و روز روشن تاريك شد و باد و سرماى سخت برخاست چنان كه آن مدابير را طاقت طاق شد و پيش از اجل ، مرگ مشاهدت كردند ، و چيپال رسول فرستاد و زنهار خواست .
و در ص 380 چنين آمده :
« و چون آثار انصار دين معاينه بديدند ( هندوان ) و نبوّ اسلحه و آلات خويش مشاهدت مىكردند با يك ديگر مىگفتند : اين طايفه ( لشكريان سلطان محمود ) نه از جنس انس و زمرهء بشرند ، شمشيرهاى ما كه صخرهء صمّاء مىگذارد و از برق خاطف حكايت مىكند از مفارق ايشان مفارقت مىكند . . . ! » در يك مورد ظاهر عبارت اين است كه سلطان محمود خود را يمين الدّوله و امين الملَّه خوانده است كه شايد تعبير از مترجم باشد ، اين چنين : « و بر ديوار مدفن او ( ينالتكين ) بفرمود ( سلطان محمود ) نوشتن : هذا قبر فلان بن فلان بن بغى عليه

مقدمة 18

نام کتاب : تاريخ اليميني ( تاريخ العتبي ) ( فارسي ) نویسنده : أبي النصر محمد بن عبد الجبار العتبي    جلد : 0  صفحه : 18
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست