حشمه و اجترأ على دمه خدمه ، فقيّض الله تعالى له يمين الدّولة و أمين الملَّة حتّى انتصر له منهم . . . » از مجموع آنچه گفتيم چنين بر مىآيد كه كتاب حاضر كه شرح وقايع سلطنت محمود غزنوى است از كتابهايى است كه مىتوان آن را به اصطلاح « دربارى » ناميد و اگرچه با تاريخ بيهقى كه در شرح وقايع دورهء سلطنت مسعود غزنوى است در بعض جهات اشتراك مطلب دارد و بيهقى نيز ستايشهايى از سلطان محمود و سلطان مسعود كرده است ، اما وى در تضاعيف كلام از بيان حقايق تاريخى خوددارى نكرده و رشتهء سخن را تماما به دست ستايش و مداهنه نداده است . در مورد اشعار فارسى كتاب ، گذشته از چند بيت كه از شاهنامهء فردوسى يا گرشاسب نامهء اسدى است مأخذ باقى اشعار بر نگارنده مجهول بود تا آنكه اخيرا متوجّه شدم كه جرفادقانى در خود كتاب اشاره كرده است كه شعرهاى فارسى از معين اسلام على بن محمّد ابى الغيث مستوفى ابو القاسم علىّ بن حسين وزير جمال الدّين آى ابه الغ باربك است ( رك : ص 440 ) . اين كتاب از نظر احتواى لغات اصيل و استعمالات خاص نيز مستندى قوى است ، از قبيل : دستكار به معنى مصنوع و ساخته ، فرمانروان و فرمانروانى به معنى فرمانروا و فرمانروايى ( نظير جويان ، جويا ، گنجان ، گنجا ، گواران ، گوارا ) كه به نظر مىرسد استعمال جرفادقانى درستتر يا لااقل اصيلتر باشد . همچنين « بتازگى » به معنى مجددا ، بهامون آوردن به معنى ويران كردن ، پا افشردن به معنى پافشارى و مداومت ، دل نمودگى به معنى اظهار مردانگى و جوانمردى كه در اين كتاب و نيز در كليله به كار رفته ، رگ باز گرفتن به معنى سستى و كاهلى ، سربازى كردن به معنى سرباختن ، نگوسار به معنى نگونسار ، سبزا رنگ به معنى سبز رنگ و نظاير آنها كه همهء اين گونهء لغات فهرست وار در پايان كتاب آمده است .