نكرده ، و جز سلسلهء سامانيان ، در بارهء امراى سيستان ، خلف بن احمد و جانشينانش ، آل زيار ، سيمجوريان ، خانيان ، آل فريغون ، غوريان ، پادشاهان غرجستان ، ديلميان ، خوارزمشاهيان و افغانيان نيز شرحى آورده ، و از اين رو كتاب حاضر يكى از مآخذ مهم و شايان توجه بشمار است . جنبهء ادبى كتاب نيز ، چنان كه پيش از اين اشارت كرديم ، بس مهمّ است . داستانهاى دلكش و نغز ، پندهاى مؤثّر و عبارات بديع و ابيات شيوا و دلپذير سراسر كتاب را فرا گرفته است . داستان گرفتارى « شار » پادشاه غرجستان به دست سلطان محمود كه خود خالى از لطف نيست نمونه اى از نثر فصيح و شيوا و پخته است ( رك : ص 330 كتاب ) . در بارهء مسائل گوناگون مذهبى و اجتماعى نيز اشاراتى در كتاب هست كه از طرز تفكَّر مردم در قرن چهارم و پنجم هجرى و آداب و رسوم اجتماع آن روزگار حكايت مىكند . از باب نمونه اين مطلب را كه در ضمن وقعهء ناردين ( ص 334 ) آمده بيان مىكنيم : « و از بتخانه اى سنگى منقور بيرون آوردند كه بر كتابت آن بود كه چهل هزار سال است تا بناى اين خانه بنياد نهادهاند . سلطان ، از غايت جهل و غوايت آن قوم تعجّب نمود كه علماى شريعت و حكماى هرات متّفقاند كه مدّت عمر عالم بيش از هفت هزار سال نيست ، و در اين ايّام هر آنچه علامت قيامت و دلايل فناء دنياست ، و اخبار نبوى بدان وارد و نصّ قرآن مجيد بدان شاهد ، برأى العين موجود است و به بصر بصيرت مدرك ، و در اين باب از اعيان علما و مشاهير حكما استفتا رفت ، همه بر آن مكتوب منكر شدند ، و اتّفاق كردند كه شهادات صخور همه افك و زور است و منشأ غرر و غرور ! » اين قضاوت آن زمان بود امّا باستان شناسان امروز عموما