responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5928


گويد : پس موبد به كنار رفت و مرزبان پسر تركش پيش آمد ، به مرزبان گفتند :
« اين را مىشناسى ؟ » گفت : « بله اين افشين است . » به افشين گفتند : « اين مرزبان است ؟ » گفت : « اين مرزبان است . » مرزبان به دو گفت : « ابله ، تا كى شاخ به شاخ مىپرى و تو در تو مىكنى ؟ » افشين گفت : « ريش دراز چه مىگويى ؟ » گفت : « مردم مملكتت [1] به تو چگونه مىنويسند . » گفت : « همانگونه كه به پدرم و جدم مىنوشته‌اند . » گفت : « بگو . » گفت : « نمىگويم . » مرزبان گفت : « مگر به اشروسنى به تو چنين و چنين نمىنويسند ؟ » گفت : « چرا . » گفت : « مگر تفسير آن به عربى اين نيست كه به خداى خداوندان از بندهء وى فلان پسر فلان ؟ » گفت : « چرا » محمد بن عبد الملك گفت : « و مسلمانان تحمل مىكنند كه به آنها چنين گفته شود ، پس براى فرعون چه ماند كه به قوم خويش مىگفت : من خداى والاى شمايم . » [2] گفت : « دربارهء پدر من و جد من اين عادت قوم بود و دربارهء من نيز ، از آن پيش كه به اسلام درآيم . خوش نداشتم كه خويشتن را پايينتر از آنها نهم كه اطاعت



[1] كلمهء متن
[2] أَنَا رَبُّكُمُ الأَعْلى 79 : 24 سوره 79 آيه 24

5928

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5928
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست