نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5919
شود . يكى از ياران محمد بن ابراهيم به نام فند پسر حاجبه به دو حمله برد و اسيرش كرد و باز پس برد ، سپاهيان يارانش را تعقيب كردند و هر چه اثاث و مال و اسب با وى بود بگرفتند . محمد بن ابراهيم دستور داد بزرجشنس برادر درى را بكشند . درى را پيش خواندند . دست خويش را دراز كرد كه از مرفق قطع شد ، پايش را دراز كردند كه از ران قطع شد ، و نيز دست ديگر و پاى ديگر . پس درى بر ته خويش نشست و سخن نكرد و اضطراب نياورد محمد دستور داد گردنش را بزنند . محمد بن ابراهيم به ياران درى ظفر يافت و آنها را دربند ببرد . در اين سال جعفر بن دينار ولايتدار يمن شد . و هم در اين سال حسن ، پسر افشين ، اترنجه دختر اشناس را به زنى گرفت و در قصر معتصم ، عمرى ، با وى زفاف كرد . در ماه جمادى الاخر . بيشتر مردم سامرا در عروسى وى حضور يافتند . به من گفتند كه عامه را از يك تغار [1] نقره بوى خوش مىماليدند و معتصم به خويشتن حاضران را تفقد مىكرد . در اين سال عبد الله ورثانى در ورثان به مقاومت برخاست . در همين سال منكجور اشروسنى خويشاوند افشين در آذربايجان مخالفت آورد . سخن از اينكه چرا منكجور اشروسنى در آذربايجان مخالفت آورد ؟ گويند : وقتى افشين از كار بابك فراغت يافت و از جبال بازگشت ، اين منكجور را بر آذربايجان گماشت كه جزو عمل افشين بود و به دست وى بود . منكجور در شهر بابك در يكى از منزلهاى وى ، مالى گزاف به دست آورد و آن را براى خويش نگهداشت كه نه افشين و نه معتصم را از آن واقف نكرد . متصدى بريد آذربايجان مردى