responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5912


رفت و آنجا ببود . مازيار را نزديك خيمهء حسن بداشتند . حسن كس به نزد محمد ابن موسى فرستاد و دربارهء قيدى كه مازيار بر او نهاده بود از وى پرسش كرد .
محمد قيد را براى حسن فرستاد كه مازيار را با آن مقيد كرد .
محمد بن ابراهيم به شهر ساريه به نزد حسن رفت كه دربارهء مال مازيار و مردم خاندانش با وى سخن كند ، اين را به عبد الله بن طاهر نوشتند و در انتظار دستور وى بماندند ، نامهء عبد الله به نزد حسن آمد كه مازيار و برادران و مردم خاندانش را به محمد بن ابراهيم تسليم كند كه آنها را به نزد امير مؤمنان معتصم ببرد . در نامهء عبد الله به اموال كسان مازيار اشارتى نرفته بود . به حسن دستور مىداد كه همه اموال وى را مصادره كند و به تصرف آرد .
حسن كس فرستاد و مازيار را احضار كرد و دربارهء اموالش از او پرسش كرد . گفت كه مالش به نزد گروهى است كه نامشان برد و ده كس از سران و پارسايان مردم ساريه بودند . كوهيار را احضار كرد و مكتوبى نوشت و وصول مالهايى را كه مازيار گفته بود به نزد خزانه داران و گنجينه داران اوست به عهدهء وى نهاد ، كوهيار آن را تعهد كرد و بر خويشتن شاهد گرفت .
آنگاه حسن شاهدانى را كه حاضر كرده بود بگفت تا بنزد مازيار شوند و بر او شاهد شوند .
از يكى از شاهدان آورده‌اند كه گويد : وقتى به نزد مازيار رفتيم بيم كردم كه احمد بن صقير وى را با سخن آزرده كند ، به دو گفتم : « خوش دارم از او دست بدارى و آنچه را به اشاره گفتى ياد نكنى . » در اين هنگام احمد خاموش ماند .
مازيار گفت : « شاهد باشيد كه آنچه از اموالم برداشته‌ام و همراه دارم نود و ششهزار دينار است و هفده پاره زمرد و شانزده پاره ياقوت سرخ و هشت بار سبدهاى پوست گرفته كه در آن اقسام جامه است و تاجى و شمشيرى از طلا و گوهر و خنجرى از طلاى گوهر نشان و جعبه اى بزرگ پر از گوهر ( و آن را پيش روى ما نهاد ) و اين را به

5912

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5912
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست