نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5897
را فراهم آورد و به سرخاستان دستور داد كه ديوار شهر آمل را ويران كند و او با نواختن طبلها و كرناها ديوار را ويران كرد [1] آنگاه سوى شهر ساريه رفت و در آنجا نيز چنين كرد . پس از آن مازيار برادر خويش كوهيار را سوى شهر طميس فرستاد كه در مرز گرگان بود و از ولايت طبرستان بود كه ديوار را و شهر را ويران كرد ، و مردم آنجا را به قتل عام داد هر كه گريخت ، گريخت و هر كه به بليه افتاد ، افتاد . آنگاه سرخاستان سوى طميس رفت و كوهيار از آنجا برفت و به برادر خويش مازيار پيوست خسروان اين ديوار راميان خودشان و تركان ساخته بسودند كه تركان به روزگار آنها به مردم طبرستان هجوم مىبرده بودند . سرخاستان در طميس بماند و اردو زد و به دور آن خندقى استوار زد با برجها براى كشيكبانى ، و دژى محكم براى آن نهاد و مردانى معتمد بر آن گماشت . مردم گرگان هراسان شدند و بر اموال و بر شهر خويش بيمناك شدند ، كسانى از آنها سوى نيشابور گريختند . خبر به عبد الله بن طاهر و نيز به معتصم رسيد ، عبد الله ابن طاهر عموى خويش حسن بن حسين را سوى مازيار فرستاد و سپاهى بزرگ به دو پيوست كه گرگان را حفاظت كند و به دو دستور داد مقابل خندق اردو زند . حسن بن - حسين به مقابل خندقى كه سرخاستان كنده بود فرود آمد و اردو زد كه پهناى خندق ميان دو اردوگاه فاصله بود . عبد الله بن طاهر حيان بن جبله را نيز با چهار هزار كس به قومش فرستاد كه كنار كوههاى شروين اردو زد . معتصم نيز از جانب خويش محمد
[1] عبارت متن : فخر به بالطبول و المزامير . توان پنداشت كه ضمن ويران كردن ديوار طبل و كرنا ميزدهاند ، اما عبارت بى اشكال تحمل اين احتمال را ندارد . جالب آنكه در صحيفهء يوشع ، از متون عهد عتيق ، باب ششم آيهء بيستم دربارهء محاصرهء آريحا چنين آمده : « آنگاه قوم صدا زدند و كرناها را نواختند و چون قوم آواز كرنا را شنيدند و قوم به آواز بلند صدا زدند حصار شهر به زمين افتاد . » كه مقارنهء آن با عبارت طبرى موجب انديشه و تأمل است . ( م )
5897
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5897