نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5896
كردند . سرخاستان با مردم ساريه سوى آمل رفت و به آنها گفت : « مىخواهم شما را شاهد مردم آمل كنم و مردم آمل را شاهد شما كنم و املاك و اموالتان را پس - دهم ، اگر پاىبند اطاعت و نيكخواهى شديد ، دو برابر آنچه را كه از شما گرفتهايم از خويشتن مىدهيم . » وقتى به آمل رسيدند آنها را در قصر خليل پسر ونداسنجان فراهم آورد و مردم ساريه را به يكسو جدا از ديگران نهاد و مردم لوزجان را به آنها گماشت و نام همه مردم آمل را نوشت تا آنجا كه يكى از آنها از وى نهان نماند . آنگاه با نامها تطبيقشان كرد تا فراهم آمدند و هيچكس از آنها به جاى نمانده بود و مردان مسلح آنها را در ميان گرفتند و همه را بصف كردند و به هر يك از آنها دو مرد مسلح گماشت و گماشتگان را دستور داد كه هر كه در رفتن سستى كند ، سرش را بردارند ، سپس آنها را با بازوهاى بسته براند تا به كوهى رسانيد به نام هرمزد آباد كه با آمل و با شهر ساريه هشت فرسخ فاصله داشت و آنها را به بند آهنين نهاد و بداشت ، شمارشان به بيست هزار رسيد . و اين ، چنان كه از محمد بن حفص آوردهاند به سال دويست و بيست و پنجم بود . اما غير وى از اهل خبر و جماعتى كه اين را دريافتهاند گفتهاند به سال دويست و بيست و چهارم بود و اين گفتار به نزد من به صواب نزديكتر است ، از آن رو كه كشته شدن مازيار به سال دويست و بيست و پنجم بود ، و آنچه با مردم طبرستان كرد يك سال پيش از آن بود . اكنون به خبر قصهء مازيار و رفتار وى با مردم آمل بر مىگرديم به ترتيبى كه از محمد بن حفص آوردهاند . گويد : به درى نيز نوشت كه با سران عرب و ابنا كه با وى به مرو بوده بودند چنين كند كه بند آهنينشان نهاد و بداشت و در زندانشان مردان بر آنها گماشت . گويد : و چون مازيار قدرت يافت و كار وى با قوم به نظام آمد ياران خويش
5896
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5896