نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5893
« ناخوشايندى آن را فرو مىخوريم كه بقاى همگيشان را مىخواهيم ، و « طالب صلاح و سلامتشان هستيم ، اما علاقهء ما به بقايشان لجاجشان را « فزون مىكند و خوددارى ما از تأديبشان ، مايهء ترغيبشان مىشود . اگر از « روى رعايت و مرافقت آغاز خراج را از آنها مؤخر داريم گويند معزول « است و اگر پيش اندازيم گويد حادثه اى رخ داده ، اگر خشونت كنيم « يا نرمى كنيم ، از اين باز نمىمانند ، خداى ما را بس است ، بر او تكيه « مىكنيم و سوى او باز مىرويم . « دستور دادهايم به بندار [1] آمل و رويان بنويسند كه خراج قلمرو « خويش را ببندد و در اين باره تا سلخ تير ماه [2] مهلتشان دادهايم ، اين را « بدان و خراجگيرى را تمام كن و آنچه را مردم ناحيهء تو به عهده دارند به « تمام وصول كن كه پس از ختم تير ماه يك درم بر تو باقى نباشد . اگر « خلاف اين كردى ، سزاى تو به نزد ما به جز آويختن نباشد . مراقب « خويش باش و از جان خويش دفاع كن و در كار خويش بكوش . نوشتن « به عباس را دنبال كن ، مبادا كه عذر آورى . كوشش و جديتى را كه از « تو رخ مىنمايد به من بنويس كه اميدواريم اين از شايعات مشغولشان « كند و از تعلل بازشان دارد . در اين روزها شايع كردهاند كه امير مؤمنان ، « كه خدايش گرامى بدارد ، سوى قرماسين مىشود و افشين را به رى « مىفرستد . به دينم قسم اگر او ، كه خدايش مؤيد بدارد ، چنين كند خداى ، « ما را به وجود وى خرسند مىكند و به جوار او دلگرمى مىدهد و « اميدوارمان مىكند - كه به فايدتها و تفضلهاى وى خو كردهام - و دشمنان « وى و دشمنان ما سر كوفته مىشوند . وى ، كه خدايش گرامى بدارد ، به