نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5873
آشكارا با او بيعت مىكنيم و معتصم و اشناس و ديگران را مىكشيم . » پس از آن به دو گفت : « به تو مىگويم كه به نزد عباس روى و پيشى گيرى و جزو كسانى باشى كه به دو گرويدهاند . » احمد به دو گفت : « اين كارى است كه گمان ندارم انجام گيرد . » عمرو به دو گفت : « انجام گرفته و به سر رفته . » و او را سوى حارث سمرقندى خويشاوند سلمة بن عبيد الله وضاحى رهنمون شد كه كار رسانيدن كسان را به نزد عباس و بيعت گرفتن از آنها را عهده كرده بود . عمرو به دو گفت : « من ترا با حارث فراهم مىكنم ، تا جزو ياران ما شوى . » احمد گفت : « اگر اين كار از اكنون تا ده روز ديگر سرانجام مىگيرد ، من نيز با شمايم و اگر از آن بگذرد ميان من و شما كارى نخواهد بود . » حارث برفت و عباس را بديد و به دو گفت كه عمرو به نزد احمد بن خليل از او ياد كرده . عباس به دو گفت : « خوش نداشتم كه خليلى چيزى از كار ما را بداند ، دست از او بداريد و در كار خودتان انبازش مكنيد ، بگذاريد سخن ميان خودشان بماند . » كه از وى دست بداشتند . و چون روز سوم شد ، جنگ به عهدهء ياران امير مؤمنان بود ، بخصوص ، مغربيان و تركان نيز با آنها بودند ، متصدى اين كار ايتاخ بود كه پيكار كردند و نكو كردند و محل شكاف گشادگى گرفت ، پيكار بدين گونه بود ، تا زخمى ميان روميان بسيار شد . و چنان بود كه سرداران ، وقتى معتصم به نزد آنها فرود آمده بود ، برجها را تقسيم كرده بودند ، براى هر سردار و ياران وى چند برج . كسى كه به محل شكاف ديوار گماشته بود يكى از سرداران روم بود به نام وندوا كه به معنى گاو است . وى و يارانش شب و روز سخت پيكار كردند و جنگ به عهدهء وى و يارانش بود كه نه
5873
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5873