نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5866
دميد [1] و چون صبح دميد گفت : « دو كس را بفرستيد كه بر اين كوه بالا روند و بنگرند بالاى آن چيست و هر كه را آنجا يافتند بگيرند . » چهار كس فراز كوه رفتند ، مردى و زنى را يافتند و فرود آوردند . كافر از آنها پرسيد : « مردم آنقره شب را كجا به سر بردند ؟ » آنها محلى را كه شب آنجا به سر برده بودند نام بردند . به مالك گفت : « اين دو كس را آزاد كن كه ما امانشان داديم تا ما را رهنمون شدند . » مالك آن دو كس را آزاد كرد ، آنگاه كافر ، قوم را به محلى برد كه نام برده بودند و از بالا سپاه آنقره را به آنها نمود كه بر كنار شوره زارى بودند و چون سپاه مسلمانان را بديدند زنان و كودكان را بانگ زدند كه وارد شوره زار شدند ، و بر كنار شوره زار به مقابلهء آنها ايستادند و با نيزه ها نبرد مىكردند كه نه جاى سنگ بود و نه جاى اسب . گروهى اسير از آنها گرفتند ، در ميان اسيران تنى چند را يافتند كه زخمهاى كهنه داشتند ، از ايام پيشين . دربارهء آن زخمها از آنها پرسش كردند . گفتند : « در نبرد شاه و افشين بودهايم . » گفتندشان : « قضيه [2] را براى ما نقل كنيد . » به آنها گفتند كه شاه در چهار فرسخى لمس اردو زده بود تا وقتى كه پيكى به نزد وى آمد كه سپاهى بزرگ از طرف ارمنياق درآمده ، پس شاه يكى از خاندان خويش را بر سپاه جانشين كرد و به دو دستور داد در جاى خويش بماند و اگر مقدمهء شاه عرب بر وى درآمد با آن نبرد كند تا او برود و با سپاهى كه وارد ارمنياق شده
[1] در همهء اين سرگذشت ، صبح دميد به جاى تعبير عربى صبح شكافت آمده « انفجر الصبح » و تفاوت ميان دو تعبير تازى و پارسى نمودارى از تفاوت سليقهء صحرايى و سليقهء مدنى دو قوم است . ( م ) [2] كلمهء متن .
5866
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5866