نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5844
و پياده بيرون شدند و با مسلمانان به نبرد پرداختند . بابك برفت تا وارد درهء مجاور هشتاد سر شد . افشين و همه سردارانش بر در قصرها به نبرد مشغول بودند . خرميان به سختى نبرد ميكردند ، نفت اندازان را احضار كرد كه نفت و آتش بر آنها همى ريختند ، در اين اثنا مسلمانان به ويران كردن قصرها مشغول بودند - تا همگيشان كشته شدند . افشين فرزندان بابك را با كسانى از خانواده شان كه در بذ با آنها بودند گرفت . وقتى شب درآمد افشين دستور بازگشت داد كه بازگشتند . بيشتر خرميان در خانه ها بودند . افشين به خندق روذ الروذ باز گشت . گويند بابك و يارانش كه با وى وارد دره شده بودند ، وقتى بدانستند كه افشين سوى خندق خويش رفته ، سوى بذ باز گشتند و چندان كه توانستند توشه برگرفتند و مالهاى خويش را نيز برداشتند ، آنگاه وارد دره اى شدند كه مجاور هشتاد سر بود . و چون روز بعد درآمد ، افشين برون شد و وارد بذ شد و در شهر [1] بايستاد و بگفت تا قصرها را ويران كنند . پيادگان فرستاد كه در اطراف شهر بگشتند و كسى از كافران را نيافتند ، پس كوهبانان را بالا فرستاد كه قصرها را ويران كردند و بسوختند . سه روز اين كار را كرد تا خزينه ها و قصرهاى بابك را بسوخت و خانه و قصرى در شهر نگذاشت مگر آن را بسوخت و ويران كرد . آنگاه افشين بازگشت و بدانست كه بابك با بعضى از ياران خويش گريخته است . افشين به شاهان ارمينيه و بطريقان آنجا نوشت و خبرشان داد كه بابك با گروهى كه همراه داشته گريخته و به دره اى رفته و از آنجا به طرف ارمينيه برون شده كه بر شما مىگذرد . و دستورشان داد كه هر كدامشان ناحيهء خويش را محفوظ دارند و هيچكس از آنجا نگذرد مگر آنكه وى را بگيرند و بشناسند . آنگاه جاسوسان بيامدند و خبر دادند كه وى در دره است . دره اى بود با علف و درخت بسيار كه يك طرف آن به ارمينيه بود و طرف ديگرش به آذربيجان و سپاه