نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5842
من آنها را فرستادهام و به كمينى برخوردهاند ، تكان نخوريد . وقتى پيادگان تيرانداز كه پيش رفته بودند و بالاى كوه رسيده بودند اين را شنيدند ، پرچمها را چنان كه افشين دستورشان داده بود بالا بردند . مردم پرچمهايى ديدند كه از كوهى بلند مىآمد ، پرچمهاى سياه . ما بين سپاه و كوه نزديك يك فرسخ بود ، پرچمداران از بالا به طرف كوه آذين سرازير بودند ، پرچمها را بالا برده بودند و سرازيرى را پيش گرفته بودند و آهنگ آذين داشتند . وقتى مردم سپاه آذين پرچمداران را بديدند ، آذين گروهى از پيادگان همراه خويش را كه از خرميان بودند ، سوى آنها فرستاد ، اما مسلمانان از ديدنشان بيمناك شدند . افشين كس پيش آنها فرستاد كه اينان مردان ما هستند كه ما را بر ضد آذين يارى مىدهند . در اين وقت جعفر خياط و يارانش به آذين و ياران وى حمله بردند و به طرف آنها بالا رفتند و حمله اى چنان سخت بردند كه آذين و يارانش را به دره ريختند . يكى از آنها كه در سمت ابو سعيد بود به نام معاذ پسر محمد ، يا محمد پسر معاذ ، به همراه تنى چند حمله برد ، معلوم شد كه زير پاى اسبان آنها چاههايى حفر شده كه دست اسبان در آن مىرود ، و سواران ابو سعيد در آن افتادند . افشين كوهبانان را فرستاد كه ديوار منزلهاى خويش را بكنند و اين چاهها را با آن پر كنند كه چنين كردند ، آنگاه كسان يكباره به خرميان حمله بردند . و چنان بود كه آذين بالاى كوه گاوى آماده كرده بود كه سنگى بر آن بود ، چون كسان بر او حمله بردند گاو را به طرف آنها راند كه راه آن را گشودند كه به پايين غلطيد ، آنگاه از هر سوى حمله بردند . وقتى بابك ديد كه ياران او را در ميان گرفتهاند از يك سوى بذ از درى كه مقابل افشين بود برون شد - در ، تا تپه اى كه افشين بر آن بود به قدر يك ميل فاصله داشت - با جمعى كه همراه وى بودند بيامد كه سراغ افشين را مىگرفتند . ياران
5842
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5842