responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5841


پايين آن كوه كمين مىكند .
بشير و فرغانيان به آنجا رفتند كه مىدانست خرميان در آنجا سپاهى به حالت كمين دارند . آنها هنگام شب برفتند به طورى كه بيشتر مردم اردوگاه از كارشان بىخبر ماندند ، آنگاه كس پيش سرداران فرستاد كه آماده باشيد كه با سلاح سوار شويد كه امير هنگام سحر حركت مىكند .
وقتى سحر آمد ، افشين برون شد و كسان را نيز بيرون فرستاد ، نفت اندازان را با ابزار نفت اندازى و شمع بيرون فرستاد به ترتيبى كه بيرون مىفرستاده بود . نماز صبح را بكرد و طبل بزد و بر نشست تا به جايى رسيد كه هر نوبت در آنجا توقف مىكرد . براى وى فرش چرمين گستردند و كرسى نهادند ، چنان كه رسم وى بود .
چنان بود بخارا خداه هر روز بر گردنه اى كه جاى هميشگى بود مىايستاد ، اما آن روز بخارا خداه را با ابو سعيد و جعفر خياط و احمد بن خليل در مقدمه نهاد .
مردم در آن وقت از اين آرايش شگفتى كردند ، به آنها گفت به تپه اى كه آذين بر آن بود نزديك شوند و آن را در ميان گيرند ، در صورتى كه پيش از آن روز از اين كار منعشان مىكرده بود .
كسان با اين سرداران چهارگانه كه نامشان را بگفتم برفتند تا به دور تپه رسيدند ، جعفر خياط در سمت پهلوى بذ بود ، ابو سعيد پهلوى وى بود ، بخارا خداه پهلوى ابو سعيد بود و احمد بن خليل پهلوى بخارا خداه بود و همگى به دور تپه چون حلقه اى شدند .
آنگاه از پايين دره سر و صدا برخاست ، معلوم شد كمينى كه زير تپهء توقفگاه آذين جاى داشته بود به بشير ترك و فرغانيان تاخته كه با آنها به نبرد پرداخته‌اند .
مدتى جنگ ميانشان درگير بود . مردم سپاه سر و صدايشان را شنيدند و كسان به جنبش آمدند ، افشين بگفت كه ندا دهند : اى مردم اين بشير ترك است و فرغانيان كه

5841

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5841
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست