responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5838


اندازان ، اگر مردانى بخواهى به تو مىدهم ، هر چه نياز دارى و مىخواهى بگير و به بركت خداى عزيمت كن و از هر محلى كه مىخواهى نزديك شو . » گفت : « مىخواهم آهنگ محلى كنم كه در آنجا بودم . » گفت : « سوى آن شو . » آنگاه ابو سعيد را پيش خواند و گفت : « تو با همه يارانت پيش روى من باش و هيچكس از شما نرود . » احمد بن خليل را پيش خواند و گفت : « تو با يارانت اين جا بمان و بگذار جعفر با همه مردانى كه با ويند عبور كند ، اگر پيادگان يا سوارانى خواست ، كمكش مىكنيم و سوى وى مىفرستيم . » ابو دلف و ياران وى را كه از داوطلبان بودند روانه كرد كه سوى دره سرازير شدند و از همانجا كه بار اول بالا رفته بودند سوى در بذ بالا رفتند ، و چنان كه آن روز كرده بودند به ديوار آويختند . جعفر حمله برد و در بذ را بكوفت چنان كه بار اول كرده بود ، و بر در بايستاد . كافران لختى دراز با وى مقاومت آوردند . افشين يكى را فرستاد كه يك كيسه دينار همراه داشت . گفت : « سوى ياران جعفر شو و بگو :
كى پيش مىرود ؟ و مشت پر - از دينار بر او ريز . » كيسهء ديگرى به يكى از ياران خويش داد و گفت : « سوى داوطلبان شو و اين مال را همراه ببر ، با طوقها و بازوبندها ، به ابو دلف بگوى هر كس از داوطلبان را كه نيك كوش ديدى به دو چيز بده . » متصدى آب را ندا داد و گفت : « برو در دل نبردگاه با آنها باش كه ترا به چشم خويش ببينم ، سويق و آب همراه ببر كه قوم تشنه نمانند و محتاج بازگشت نباشند . » ، با ياران جعفر نيز در مورد آب و سويق چنين كرد .
سر كوهبانان را خواست و گفت : « هر كس از داوطلبان را در نبردگاه ديدى كه تبرى به دست دارد ، پنجاه درم به نزد من دارد . » و يك كيسه درم به دو داد . با ياران

5838

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5838
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست