responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5835


گرفته‌ام چگونه ما را پس ميارى ؟ » گفت : « هم اكنون اگر به روى مىفهمى كى بر راه تست . » مقصودش سپاهى بود كه از پشت سر اين گروه به بخاراخذاه تاخته بود .
آنگاه افشين رو به روى جعفر به ابو سعيد گفت : « خدايت از خويشتن و هم از امير مؤمنان پاداش خير دهد ، نمىدانستم كه در كار سپاه و راه بردن آن بصيرى ، چنان نيست كه هر كه سر خويش بسترد گويد كه ايستادن در جايى كه رغبت دارد از نبرد كردن در جايى كه رغبت ندارد بهتر است . اگر اين كسان كه پايين تواند - و به كمينى كه پايين كوه بود اشاره كرد - تاخت مىآوردند ، اين داوطلبان پيراهن پوش را چگونه مىديدى ؟ وضعشان چگونه مىشد و كى بود كه فراهمشان كند ؟ سپاس خداى را كه سلامتشان داشت . در اينجا بمان و مرو ، تا هيچكس اينجا نماند . » آنگاه افشين روان شد ، رسم وى اين بود كه وقتى بازگشت آغاز مىكرد ، پرچم دسته ها و سواران و پيادگان آن سرازير مىشدند ، دسته ديگر ايستاده بود و ميان آن و اين دسته يك تير رس بود و نزديك نمىشد تا ببيند كه همه كسان دسته اى كه پيش از آن رفته بود عبور كرده‌اند و راه براى آن خالى مانده است . آنگاه نزديك مىشد و دستهء ديگر با سواران پيادگانش سرازير مىشد ، پيوسته چنين بود ، هر دسته اى مىدانست از پى كدام دسته باز مىگردد . هيچ دسته اى بر دستهء ديگر پيشى نمىگرفت ، مؤخر نيز نمىشد .
بدين سان بود تا وقتى كه همه دسته ها روان مىشدند و هيچ كس جز بخاراخذاه نمىماند كه بخاراخذاه سرازير مىشد و گردنه را خالى مىكرد .
در آن روز افشين به همين ترتيب بازگشت ، ابو سعيد آخرين كس بود كه بازگشت . همين كه سپاه از محل بخاراخذاه مىگذشت و محلى را كه كمين در آن بوده بود مىديدند ، مىدانستند بر ايشان چه آماده شده بود .

5835

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5835
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست