نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5822
پيش گرفت كه نخستين بار از آنجا وارد شده بود و هشتاد سر را دور مىزد و در آن جز به يك جا تنگه اى نبود . كسان را ببرد ، پيادگان را نيز روانه كرد كه دستخوش وحشت و ترسى سخت شده بودند و نيزه ها و سلاحهاى خويش را در راه مىانداختند . بغا و فضل بن كاوس و جمع سرداران با دنباله داران مىرفتند . پيشتازان بابك نمودار شدند ، همين كه اينان از كوهى فرود مىشدند پيشتازان بابك بر آن بالا مىرفتند يك بار بر آنها نمودار مىشدند و يك بار از آنها نهان مىشدند و بدين گونه تعقيبشان مىكردند ، تعدادشان ده سوار بود . وقتى ما بين نماز ظهر و پسينگاه شد ، بغا پياده شد كه وضو كند و نماز كند ، پيشتازان بابك به آنها نزديك شدند و نمايان شدند . بغا نماز بكرد و مقابلشان بايستاد و چون وى را بديدند ، ايستادند ، بغا بر سپاه خويش بيمناك شد كه پيشتازان از يكسو با وى در آويزند و در يكى از كوهها و تنگه ها گروهى ديگر بر آنها دور بزنند . با كسانى كه به نزد وى بودند مشورت كرد و گفت : « بيم دارم كه اينان را براى مشغول كردن ما نهاده باشند كه ما را از رفتن بدارند و يارانشان پيش روند كه تنگه ها را بر ياران ما ببندند . » فضل بن كاوس به دو گفت : « اينان مردان روز نيستند ، بلكه مردان شبند . از شب بر ياران ما بيمناك بايد بود . كس پيش داود سياه فرست كه در رفتن شتاب كند و اگر هم نيمه شب شد فرود نيايد تا از اين تنگه عبور كند و ما اينجا توقف مىكنيم كه اينان تا وقتى ما را مقابل خويش مىبينند نمىروند ، با آنها وقت مىگذرانيم و كمك كمك عقبشان مىزنيم تا تاريكى بيايد وقتى تاريكى آمد محل ما را ندانند ، ياران ما نيز ره مىسپرند و دسته دسته برون مىشوند اگر تنگه را به روى ما بستند از راه هشتاد سر يا راهى ديگر نجات مىيابيم . » ديگرى به بغا مشورت داد و گفت : « سپاه پراكنده شده و اول و آخر آن بهم پيوسته نيست . كسان سلاح خويش را افكندهاند . مال و سلاح بر استران است
5822
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5822