چه مىگفته‌اند ؟
« اما قواريرى آنچه از احوال وى معلوم شده كه رشوه پذير است و مال اندوز ، مسلك و روش و سخافت عقل و دين او را عيان مىدارد . امير مؤمنان خبر يافته كه وى مسائل جعفر بن عيسى حسنى را به عهده دارد ، به جعفر بن عيسى بگوى وى را رها كند و به دو اعتماد و تكيه نكند .
« اما يحيى بن عبد الرحمان عنزى ، اگر از فرزندان عمر بن خطاب باشد جوابش معلوم است .
« اما محمد بن حسن ، اگر از گذشتگان خويش تبعيت مىكرد طريقى را كه از او حكايت كرده اى پيش نمىگرفت ، هنوز او كودك است و محتاج تعلم .
« امير مؤمنان آنكه را ابو مشهر نام دارد سوى تو فرستاد . امير مؤمنان دربارهء قرآن امتحانش كرد كه من و من كرد تا امير مؤمنان براى وى شمشير خواست و با زبونى اقرار كرد دربارهء اقرارش از او بپرس ، اگر بر آن باقى است اين را شهره كن و آشكار كن . ان شاء الله .
« اگر به جز بشر بن وليد و ابراهيم بن مهدى كسى از آنها كه در نامهء خويش براى امير مؤمنان نام برده اى و امير مؤمنان براى تو ياد كرده يا در اين نامهء خويش نياورده از شرك خويش باز نگردد و نگويد كه قرآن مخلوق است همه را در بند همراه كسانى كه حفاظتشان و حراستشان كنند سوى اردوگاه امير مؤمنان روانه كن تا به اردوگاه امير مؤمنانشان برسانند و به كسى كه امين در باقيشان باشد تسليم كنند كه امير مؤمنان تحقيق كند و اگر باز نگشتند و توبه نياوردند همه را به شمشير سپارد ، ان شاء الله و قوت و نيرويى جز وسيلهء خدا نيست .
« امير مؤمنان اين نامه را در خريطه بندارى [1] مىفرستد و منتظر فراهم آمدن

[1] در متون فارسى كه بدست داشتم : معنى دربارهء بنداز كه با اين مورد سازگار باشد نيافتم . اقرب الموارد كلمه را با قيد دخيل پارسى بمعنى حافظ گرفته يعنى نگهبان بنابر اين خريطهء بندارى كيسه اى بوده كه با پيك خاص فرستاده ميشده سياق عبارت نيز حكايت از اين معنى دارد . ( م )

5767