نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5764
خداى را بسيار ستايش مىكند ، چنان كه در خور اوست و از او مسئلت دارد كه به بنده و فرستاده خويش محمد ، صلى الله عليه و سلم ، درود فرستد و از او مىخواهد كه به رحمت خويش وى را توفيق اطاعت دهد و بر نيت صالح خويش يارى كند . امير مؤمنان در نامهاى كسان كه نوشته اى و دربارهء قرآن از آنها پرسش كرده اى و آنچه هر كدامشان گفتهاند و تفصيل گفتارشان را آورده اى نظر كرد . « اما آنچه آن مغرور ، بشر بن وليد ، دربارهء نفى تشبيه گفته و خوددارى از اينكه قرآن مخلوق است و دعوى كرده كه در اين باب سخن نمىكند و با امير مؤمنان قرار دارد . « بشر در اين باب دروغ گفته و كفر آورده و نادرست و ناروا گفته كه ميان وى و امير مؤمنان در اين باب و غير آن قرار و نظرى نبود ، جز آنكه به امير مؤمنان گفته كه به كلمهء اخلاص اعتقاد دارد و اين مقالت كه قرآن مخلوق است ، پس او را به نزد خويش بخوان و آنچه را امير مؤمنان از اين باب با تو مىگويد با وى بگوى . مقالت وى را دربارهء قرآن كشف كن و وى را به تو به از آن وادار كه امير مؤمنان چنان مىبيند كه هر كس به مقالت وى گويا باشد به تو به وادارى كه اين مقالت كفر خالص است و شرك محض ، اگر از آن توبه كرد كارش را شهره كن و دست از وى بدار و اگر بر شرك خويش اصرار ورزيد و به سبب كفر و الحاد خويش نپذيرفت كه قرآن مخلوق باشد گردنش را بزن و سرش را به نزد امير مؤمنان فرست ان شاء الله . « و همچنين ابراهيم بن مهدى را نيز چنان كه بشر را امتحان مىكنى ، امتحان كن ، كه وى به مقالت بشر قايل بوده و از مقالت وى چيزها به امير مؤمنان رسيده . اگر گفت كه قرآن مخلوق است كارش را آشكار كن و مكشوف دار و گر نه گردنش را بزن و سرش را پيش امير مؤمنان فرست ، انشاء الله . « اما على بن مقاتل ، به او بگو ، مگر تو نبودى كه به امير مؤمنان مىگفتى : « تو حلال مىكنى و حرام مىكنى » و سخنانى با وى گفتى كه هنوز ياد آن از خاطر وى
5764
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5764