نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5758
يقين نمىشناسند و راى وى چنانست كه هيچيك از آنها را نبايد به محل وثوق و امانت و عدالت و شهادت و صدق گفتار و نقل و تعهد چيزى از امور رعيت برد اگر چه بعضيشان معتدل باشند و به استقامت معروف و مورد تأييد . اما فروع را به اصول بايد برد و در ستايش و نكوهش همانند آن بايد كرد ، هر كه به كار دين خويش و وحدانيت خدا كه خدايش دستور داده جاهل باشد دربارهء غير آن جاهلتر است و از ارشاد دربارهء آن كورتر و گمراهتر . « پس اين نامه امير مؤمنان را كه به تو مىنويسد بر جعفر بن عيسى و عبد الرحمان ابن اسحاق قاضى بخوان و راى آنها را دربارهء قرآن كشف كن و بگويشان كه امير مؤمنان در چيزى از امور مسلمانان كمك نمىگيرد مگر از آن كس كه به اخلاص و توحيد وى اعتماد داشته باشد و هر كه مقر نباشد كه قرآن مخلوق است از توحيد برى است . اگر در اين باب به گفتار امير مؤمنان قائل شدند به آنها بگوى تا كسانى را كه در مجلسشان براى شهادت دربارهء حقها حاضر مىشوند امتحان كنند و گفتارشان را دربارهء قرآن كشف كنند ، هر كس از آنها كه نگفت قرآن مخلوق است شهادت وى را باطل شمارند و حكمى را به گفتهء او فيصل ندهند اگر چه امانت و استقامت وى معلوم باشد . دربارهء آنها مراقبتى كن كه خداى ، بصيرت بصير را بدان بيفزايد و مشكوك الحال را از بىاعتنايى بدين خويش باز دارد و آنچه را كه در اين باب مىكنى به امير مؤمنان بنويس . ان شاء الله . » گويد : اسحاق بن ابراهيم به اين منظور جمعى از فقيهان و قاضيان و محدثان را احضار كرد : ابو احسان زيادى را احضار كرد با پسرش وليد كندى و على ابن مقاتل و فضل بن غانم و ذيال بن هيثم و سجاده و قواريرى و احمد بن حنبل و قتيبه و سعدويه واسطى و على بن جعد و اسحاق بن ابى اسرائيل و ابن هرش و ابن عليه اكبر و يحيى بن عبد الرحمان عمرى و پيرى ديگر از فرزندان عمر بن خطاب كه قاضى رقه بود و ابو نصر تمار و ابو معمر قطيعى و محمد بن حاتم و محمد بن -
5758
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5758