نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5757
گفتنشان و نكوهششان كرده كه گفتهاند : « خدا بر بشرى چيزى نازل نكرده [1] » آنگاه به زبان پيمبر خويش فرموده : « بگو كى كتابى را كه به موسى آمده بود نازل كرد ؟ [2] » خداى تعالى قرآن را قرآن و ذكر و ايمان و نور و هدايت و مبارك و عربى و قصص ناميده و فرموده : « ما كه اين قرآن را به تو وحى مىكنيم ، ضمن آن بهترين يقين خبرها را برايت مىخوانيم [3] » و نيز فرموده : « بگو اگر همه جن و انس فراهم آيند كه نظير اين قرآن را بيارند هرگز نظير آن نيارند [4] » و نيز فرموده : « بگو شما نيز سوره ساخته شده اى مثل آن بياريد [5] » و نيز فرموده : « باطل از پيش رويش و از پشت سرش بدان در نيايد [6] » كه براى قرآن اول و آخرى نهاده و مدلل داشته كه محدود است و مخلوق . « اين جاهلان به سبب گفتارشان دربارهء قرآن رخنه اى بزرگ در دين خويش آوردهاند و امانت خويش را موهون كردهاند و براى دشمن اسلام راه گشودهاند و به تغيير و الحاد دلهاشان مقر شدهاند تا آنجا كه مخلوق خدا و عمل وى را به صفتى كه خاص خداى يگانه است وصف كردهاند و شناسانيدهاند و به دو مانند كردهاند كه مانندگى در خور مخلوق اوست . « امير مؤمنان براى گويندهء اين مقالت نصيبى از دين و سهمى از ايمان و خواند و كارشان را در حضور فقيهان و مشايخ اهل حديث شهره كرد و بدانچه به پاسخ
[1] ما أَنْزَلَ الله عَلى بَشَرٍ من شَيْءٍ 6 : 91 سورهء انعام ( 6 ) آيهء 91 [2] قُلْ من أَنْزَلَ الْكِتابَ الَّذِي جاءَ به مُوسى 6 : 91 سوره انعام ( 6 ) آيه 91 [3] نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَيْنا إِلَيْكَ هذَا الْقُرْآنَ 12 : 3 ( سورهء يوسف ( 12 ) آيه 3 [4] قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِه 17 : 88 ( سورهء بنى اسرائيل ( 17 ) آيه 88 [5] قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِه مُفْتَرَياتٍ 11 : 13 ( سوره هود ( 11 ) آيهء [6] لا يَأْتِيه الْباطِلُ من بَيْنِ يَدَيْه وَلا من خَلْفِه 41 : 42 سورهء حم سجده ( 41 ) آيه 42
5757
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5757