responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5759


نوح مضروب و ابن فرخان با جمعى ديگر از جمله نضر بن شميل و ابن على بن - عاصم و ابو العوام بزاز و ابن شجاع و عبد الرحمان بن اسحاق كه همه را به نزد اسحاق وارد كردند و اين نامهء مأمون را دو بار بر آنها خواند كه آن را فهم كردند . پس از آن اسحاق به بشر بن وليد گفت : « دربارهء قرآن چه مىگويى ؟ » گفت : « گفتار خويش را بارها معلوم امير مؤمنان داشته‌ام . » گفت : « چنان كه مىبينى نامه امير مؤمنان تازه آمده . » گفت : « مىگويم : قرآن كلام خداست . » گفت : « ترا از اين نپرسيدم ، آيا مخلوق هست ؟ » گفت : « خدا خالق همه چيز است . » گفت : « قرآن چيز نيست . » گفت : « قرآن چيز است . » گفت : « پس مخلوق است ؟ » گفت : « خالق نيست . » گفت : « ترا از اين نمىپرسم ، آيا مخلوق هست ؟ » گفت : « جز آنچه به تو گفتم نمىدانم با امير مؤمنان قرار كرده‌ام كه دربارهء آن سخن نكنم و جز آنچه به تو گفتم سخنى ندارم . » پس اسحاق بن ابراهيم رقعه اى را كه پيش رو داشت بر گرفت و بر او بخواند و از مضمون آن واقفش كرد . گفت : « شهادت مىدهم كه خدايى جز خداى يگانه نيست يكتاى فرد كه پيش از وى چيزى نبود و پس از وى چيزى نخواهد بود چيزى از مخلوق وى به هيچ معنى از معانى و به هيچ وجه از وجوه همانند وى نيست . » گفت : « بله ، من كسان را به سبب گفتارى جز اين تازيانه مىزده‌ام . » به دبير گفت : « آنچه را گفت بنويس . » سپس به على بن ابى مقاتل گفت : « اى على چه مىگويى ؟ »

5759

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5759
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست