نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5755
خواند و كارشان را در حضور فقيهان و مشايخ اهل حديث شهره كرد و بدانچه به پاسخ مأمون گفته بودند مقر شدند كه رهاشان كرد ، آنچه اسحاق بن ابراهيم در اين باب كرده بود به دستور مأمون بود . پس از آن مأمون به اسحاق بن ابراهيم نوشت : « اما بعد ، خداى را بر خليفگان خويش در زمين و امناى وى بر بندگان كه براى اقامه دين خويششان پسنديده و رعايت حلق و روان كردن حكم و سنت و اقتدا به عدالت خويش را به عهده شان نهاده ، اين حق هست كه دربارهء آنچه خداى به حفاظت آنها سپرده و به عهدهء ايشان نهاد ، به خاطر وى خويشتن را به كوشش وادارند و نيكخواهى كنند و به بركت علمى كه خدايشان به وديعت داده و معرفتى كه در آنها نهاده به دو ، كه نامش مبارك و و الا باد ، دلالت كنند و هر كه را از او بگشته هدايت كنند و هر كه را به كار وى پشت كرده باز آرند و براى رعيت خويش سمت نجاتشان را معين كنند و به حدود ايمان و راه فلاح و مصون ماندنشان واقفشان كنند و خفاياى امورشان را با آنچه در آن به شبهه افتادهاند مكشوف دارند و شك را از ايشان ببرند و روشنى و برهان را به همگيشان باز آرند و اين گونه ارشاد و بصيرت افزودنشان را مرجح بدارند كه جامع مصالحشان است و نظام بخش امور دنيا و آخرتشان . و به ياد داشته باشند كه خداى از آنها دربارهء آنچه به عهده داشتهاند پرسش مىكند و بر آنچه از پيش به نزد وى فرستادهاند پاداششان مىدهد . توفيق امير مؤمنان جز به وسيلهء خدا نيست و خداى او را بس است و كافى . « از جمله چيزها كه امير مؤمنان به تدبر و انديشه خويش بدانسته و خطر عظيم و زيانانگيز آن را در كار دين معلوم داشته گفتارى است كه مسلمانان در ميان خويش دارند دربارهء قرآن كه خداى آن را پيشوايشان كرده و نشانى است كه از پيمبر خدا صلى الله عليه و سلم ، برگزيدهء او محمد صلى الله عليه و سلم ، براى آنها بجاى مانده و اين گفتار براى بسيارى از مسلمانان شبهه آورده و به نزدشان نيك افتاده و در
5755
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5755