responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5737


گويند : عبد الله بن طاهر وقتى عبيد الله بن سرى را در مصر به محاصره داشت شعرى گفت به اين مضمون :
« صبحگاهان اشك همى ريخت « كه ميديد رفتن من نزديك است « و پيوسته روز و شب « در كار راه سپردنم « از روى جهالت پنداشت « كه من در رنجم و آسوده نيستم .
« از من دست بدار كه من « سوى هدف خويش روانم .
« من بندهء مأمونم « و در زير سايهء اويم .
« اگر روزى خداى معافيت دهد « استراحتگاه من نزديك است « و اگر هلاكتى باشد « با ناله و فغان بگوى « كه يكى كشته در مصر بجا ماند « و خويشتن را از ملامت گويى بدار . » از عبد الله بن احمد آورده‌اند كه وقتى عبيد الله بن سرى بنزد عبد الله بن طاهر رفت پدرش ، احمد به عبد الله بن طاهر به تهنيت آن فتح چنين نوشت :
« خداى امير را عزيز بدارد ، از فتحى كه خدا به تو داد و ابن سرى بنزد تو آمد خبر يافتم . ستايش خداى را كه دين خويش را نصرت داد و دولت خليفهء

5737

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5737
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست