responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5673


بود كه او را كشتند ، پس از آن گريختند ، مامون كس به طلب آنها فرستاد و براى هر كه بياردشان ده هزار دينار معين كرد ، عباس بن هيثم بن بزرگمهر دينورى آنها را بياورد . به مامون گفتند : « تو به ما دستور دادى او را بكشيم » و بگفت تا گردنهايشان را زدند .
به قولى كسانى كه فضل بن سهل را كشته بودند ، وقتى دستگير شدند مامون از آنها پرسش كرد ، بعضيشان گفتند كه على بن سعيد خواهرزادهء فضل آنها را وادار كرده بود و بعضى ديگرشان اين را منكر شدند و مامون بگفت تا آنها را كشتند .
آنگاه كس از پى عبد العزيز بن عمران و على و موسى و خلف فرستاد و از آنها پرسش كرد كه گفتند چيزى از اين باب نمىدانسته‌اند . اما اين را از آنها نپذيرفت و بگفت تا آنها را كشتند و سرهاشان را به نزد حسن بن سهل فرستاد كه در واسط بود و مصيبتى را كه از كشته شدن فضل بر او رخ داده بود به دو خبر داد و اينكه وى را به جاى فضل نهاده است . اين نامه در ماه رمضان به حسن رسيد و حسن و ياران وى همچنان در واسط ببودند تا وقت محصول رسيد و چيزى از خراج وصول شد .
مامون به روز عيد فطر از سرخس سوى عراق حركت كرد ، ابراهيم بن مهدى در مداين بود و عيسى و ابو البط و سعيد در نيل و طرنايا صبح و شامگاه به پيكار بودند .
و چنان بود كه مطلب بن عبد الله از مداين آمده بود به دستاويز اينكه بيمار است و نهانى سوى مامون دعوت مىكرد و اينكه منصور بن مهدى جانشين مامون است و ابراهيم را خلع كنند . منصور و خزيمة بن خازم و بسيار كس از سرداران سمت شرقى اين را از او پذيرفتند . مطلب به حميد و على بن هشام نوشت كه پيش روند و حميد بر كنار نهر صرصر فرود آيد و على به نهروان .

5673

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5673
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست