responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5641


شدند و در مسجد الحرام فراهم آمدند ، دكانها بسته شد ، و كسانى كه بر كعبه طواف مىبردند به آنها پيوستند و بنزد محمد بن جعفر رفتند كه در خانه داود بود و گفتند : « به خدا ترا خلع مىكنيم و مىكشيم يا اين پسر را كه پسرت آشكارا او را گرفته به ما پس بده . » محمد بن جعفر در را ببست و از پنجره اى كه به مسجد بود با آنها سخن كرد و گفت : « نمىدانستم » و كس از پى حسين بن حسن فرستاد و از او خواست كه سوى پسرش على برنشيند و پسر را از او بگيرد ، اما حسين نپذيرفت و گفت : « به خدا مىدانى كه من بر پسر تو تسلط ندارم و اگر بنزد وى روم همراه ياران خويش با من نبرد و پيكار مىكند . » و چون محمد اين را بديد به مردم مكه گفت : « مرا امان دهيد تا سوى وى برنشينم و پسر را از او بگيرم . » كه امانش دادند و اجازه دادند كه برنشيند و او به خويشتن بر نشست و بنزد پسرش رفت و پسر را از او بگرفت و به كسانش تسليم كرد [1] گويد : چندان مدتى نگذشت كه اسحاق بن موسى از يمن بيامد و در مشاش جاى گرفت . علويان بنزد محمد بن جعفر فراهم شدند و به دو گفتند : « اى امير - مؤمنان اينك اسحاق بن موسى با سوار و پياده سوى ما آمده ، چنين ديده‌ايم كه بالاى مكه خندقى بزنيم و خويشتن را نمايان كنى كه مردمان ترا ببينند و همراه تو پيكار كنند . » كسان سوى بدويان اطراف خويش فرستادند و از آنها مزدوران گرفتند و مقابل مكه خندق زدند كه از پشت آن با اسحاق بن موسى نبرد كنند . اسحاق چند روزى با آنها نبرد كرد ، آنگاه از نبرد و پيكار بيزار شد و به آهنگ عراق حركت كرد ، ورقاء بن جميل با ياران خويش و كسانى از ياران جلودى كه همراه وى بودند به اسحاق رسيد به دو گفتند با ما سوى مكه باز گرد و ما زحمت نبرد را تحمل مىكنيم .
اسحاق با آنها بازگشت تا به مكه رسيدند و در مشاش جاى گرفتند ، غوغاييان



[1] توان پنداشت كه اين روايات از جمله تبليغات عباسيان بر ضد علويان بوده و گر نه سخت بعيد مىنمايد كه در حرم مكه چنين رفتارى از كسان سر زده باشد . م

5641

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5641
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست