responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5640


خويش به دور ، كه از پدر خويش جعفر بن محمد حديث روايت مىكرد و مردم از او مىنوشتند و نيكمردى و زاهدى مىنمود .
به دو گفتند : « وضع خويش را ميان مردمان مىدانى ، خويشتن را نمايان كن تا با تو بيعت خلافت كنيم كه اگر چنين كنى دو كس دربارهء تو اختلاف نكنند . » اما وى اين را از آنها نپذيرفت ، پسرش على بن محمد و حسين بن حسن افطس همچنان اصرار كردند تا بر راى پير چيره شدند كه از آنها پذيرفت و به روز نماز جمعه از پس نماز شش روز رفته از ربيع الاخر او را علم كردند [1] و با وى بيعت خلافت كردند و كسان را از مردم مكه و اطراف سوى وى روان كردند كه به رغبت يا كراهت با وى بيعت كردند و لقب امارت مؤمنان دادند ، پسرش على و حسين بن حسن و گروهى از آنها رفتار و كردارى بسيار زشت داشتند . حسين بن حسن به زنى از قريش پرداخت كه از بنى قهر بود و شوهرش يكى از بنى مخزوم بود و جمالى كم نظير داشت .
كس پيش زن فرستاد كه نزد وى آيد كه نپذيرفت . شوهر وى را تهديد كرد و بگفت تا او را بيارند كه نهان شد . شبانگاه گروهى از ياران خويش را فرستاد كه در خانه را شكستند و زن را به زور گرفتند و پيش حسين بردند كه تا نزديك برون شدنش از مكه به نزد وى بود و هنگامى كه در مكه نبرد مىكردند گريخت و به نزد كسان خويش باز گشت .
على بن محمد به پسرى از قريش پرداخت كه فرزند قاضىاى بود به مكه ، به نام اسحاق پسر محمد . پسر جمالى كم نظير داشت . على به خويشتن هنگام روز آشكارا به زور وارد خانهء او شد كه به نزد صفا بود و مشرف به محل ره پيمايى ( سعى ) پسر را بر اسب خويش نشانيد ، روى زين ، على بر دنبالهء اسب نشست و وى را برون برد و بازار را طى كرد تا به بئر ميمون رسيد . على در خانهء داود بن عيسى بر راه منى منزل داشت . وقتى مردم مكه و مجاورانى كه آنجا بودند چنين ديدند برون



[1] تعبير متن : فاقاموه

5640

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5640
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست