responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5612


گفت : « قوچ را با پشمش مىخورم . » گفت : « شايد از آنهايى كه آفتاب را مىپرستند ؟ » گفت : « از نشستن در آفتاب اجتناب مىكنم از بس كه آن را دشمن دارم . » گفت : « پس به چه گناهى به زندان شده اى ؟ » گفت : « به تهمتى كه از آن بر كنارم . » گفت : « جز اين نيست ؟ » گفت : « به خدا به تو راست گفتم . » گويد : پس او بنزد فضل رفت و گفت : « اى كس ، پاس نعمتهاى خدا عز و جل را به نيكى نمىداريد چرا مردم را به تهمت به زندان مىكنند ؟ » گفت : « چه شده ؟ » و او آنچه را ابو نواس دربارهء گناه خويش گفته بود به فضل خبر داد ، فضل بخنديد و به نزد محمد رفت و اين را با وى بگفت كه ابو نواس را پيش خواند و به دو تأكيد كرد كه از شراب و مستى بپرهيزد .
گفت : « خوب . » به دو گفته شد : « به قيد قسم به خداى ؟ » گفت : « بله . » گويد : پس او را برون آوردند ، پس از آن تنى چند از جوانان قريش كس از پى او فرستادند ، بدانها گفت : « نمىنوشم . » گفتند : « اگر نمىنوشى با صحبت خويش انيس ما باش . » و او پذيرفت و چون جام در ميانشان به گردش افتاد گفتند : « آن را خوش ندارى ؟ » گفت : « به خدا راهى براى نوشيدن آن نيست و شعرى گفت به اين مضمون :
« اى ملامتگران ، ملامتم كنيد « كه نمىچشم مگر به بوييدن « امامى مرا دربارهء آن ملامت كرده

5612

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5612
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست