responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5611


« كه چون بدر است و به روزگاران تابان است « نكويى گرفت ، « امامى كه هفتاد سال كسان را به راه مىبرد « و پوشش و روپوش آن را به بر دارد « بخشش از چهرهء او نمايان است « و وقتى مىنگرد « از نگاههاى وى پديدار است .
« اى بهترين مرجع اميد « من به بندم و اسير و در زندانهاى تو به گور « سه ماه مىگذرد كه به زندان شده‌ام « گويى گناهى كرده‌ام كه بخشوده نمىشود « اگر گناه نكرده‌ام پس چرا دنبالم مىكنند « و اگر گناهى كرده‌ام بخشش تو بيشتر است . » گويد : محمد به دو گفت : « اگر باز مىنوشيدى ؟ » گفت : « اى امير مؤمنان خونم حلال تو باشد . » گويد : و چنان بود كه ابو نواس شراب را مىبوييد و نمىنوشيد . اين سخن از اوست :
« مىنمىچشم مگر به بوييدن . » دحيم غلام ابو نواس گويد : محمد دربارهء شرابخورى با ابو نواس عتاب كرد و او را به زندان كرد . فضل بن ربيع دايىاى داشت كه زندانيان را مىديد و به آنها مىپرداخت و تفقد مىكرد . به زندان زنديقان رفت و ابو نواس را آنجا بديد كه او را نمىشناخته بود . به دو گفت : « اى جوان تو هم با زنديقانى ؟ » گفت : « خدا نكند . » گفت : « شايد از آنهايى كه قوچ مىپرستند . »

5611

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5611
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست