responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5609


« پدر بزرگت مهدى هدايت بود « و برادرش ، پدر مادر تو ، جعفر ابو الفضل بود .
« وقتى مفاخر را بشمارند « همانند دو منصور تو « منصور هاشم و منصور قحطان « كس نباشد .
« كيست كه چون تو به والايى دو تير افكند « كه پدرانى چون عبد مناف و حمير دارى . » گويد : كنيزى اين اشعار را به آواز پيش محمد خواند كه به دو گفت : « اين اشعار از كيست ؟ » به دو گفته شد كه از ابو نواس است .
گفت : « چه مىكند ؟ » گفتند : « به زندان است . » گفت : « نگران نباشد . » گويد : اسحاق بن فراشه و سعيد بن جابر ، برادر شيرى محمد ، به دو پيغام دادند كه امير مؤمنان ديشب ترا ياد كرد و گفت : « نگران نباشد . » ابو نواس اشعارى گفت و پيش امين فرستاد ، به اين مضمون :
« بيدار ماندم و خواب از چشمم پريد « همصحبتان بخفتند و همدلى نكردند .
« اى امين خداى ، ملكى به تو داده‌اند « كه در آن ، پوشش تقوى نيز دارى « از چهره ات بخشش نمودار است « كه در هر طرف كسانى از آن جان مىگيرند .

5609

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5609
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست