responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5604


گويد : محمد در اين حال بود و هنوز عباس نيامده بود كه صاعد خادم با خبر كشته شدن على بن عيسى به نزد وى آمد و بدان مشغول شد . عباس ده روز در دهليز بماند كه محمد او را از ياد برده بود آنگاه وى را به ياد آورد و گفت : « در اطاقى از اطاقهاى خانه اش بداشته شود و سه كس از وابستگانش از پيرانشان به نزد وى روند و خدمت كنند ، و هر - روز سه جور غذا براى وى ببرند . » گويد : عباس بر اين حال بود تا حسين بن على ماهانى قيام كرد و سوى مأمون خواند و محمد را بداشت .
گويد : اسحاق بن عيسى و محمد بن معبدى بر عباس گذشتند كه در بالاى خانه اى بود و به دو گفتند : « چه نشسته اى ؟ سوى اين مرد برو . » مقصودشان حسين بن على بود .
گويد : وى برون شد و به نزد حسين رفت و بر پل بايستاد و ناسزايى نماند كه به ام جعفر نگفت . در آن وقت اسحاق بن موسى براى مأمون بيعت مىگرفت .
گويد : چيزى نگذشت كه حسين كشته شد و عباس سوى نهر بين گريخت به نزد هرثمه ، پسر وى فضل سوى محمد رفت و آنچه را كه پدرش داشت به محمد خبر داد .
گويد : محمد كس به منزل عباس فرستاد كه چهار هزار هزار درم و سيصد هزار دينار از او گرفتند كه در قمقمه ها بود درون چاهى و دو قمقمه را از ياد بردند ، كه گفت : « از ميراث پدر من جز اين دو قمقمه نماند . » كه در آن هفتاد هزار دينار بود . وقتى فتنه برفت و محمد كشته شد عباس به خانهء خويش بازگشت و دو قمقمه را برگرفت و . . . [1] كرد و آن سال كه صد و نود و هشتم بود به حج رفت .
احمد بن اسحاق گويد : پس از آن عباس بن عبد الله سخن مىكرد و مىگفت :
« با سليمان بن جعفر در خانه مأمون بوديم كه به من گفت : هنوز پسرت را نكشته اى ؟ » گفتم : « عمو جان ، فدايت شوم كى پسرش را مىكشد ؟ »



[1] متن افتاده دارد .

5604

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5604
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست