نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5583
« من بر نشسته بودند در آن جاى گرفتم و گروهى از آنها را سواره و پياده ما - « بين در خراسان و آبگاه و ساحل نهادم . هرثمة بن اعين با لوازم مهيا بيامد « تا به نزديك در خراسان رسيد ، وى با من حيله كرده بود و به مخلوع « نوشته بود كه وقتى به آبگاه رسيد به نزد وى رود تا پيش از آنكه من « بدانم يا عبا و شمشير و چوب را دربارهء آن موافقت شده بود به نزد من « فرستد ، او را ببرد . وقتى مخلوع به نزد گماشتگان من به در خراسان رسيده « بود ، به وقت نمايان شدن وى برخاسته بودند كه بدانند آينده كيست كه « دستور من به آنها رسيده بود و سفارش كرده بودم كه نگذارند كسى « بىدستور من از آنها بگذرد اما وى با شتاب سوى آبگاه رفته بود . هرثمه « كشتى را نزديك آورده بود اما ياران من زودتر از پيمان شكن بدان رسيده « بودند ، كوثر عقبتر آمده بود ، قريش غلام من به دو دست يافته بود كه « عبا و چوب و شمشير را همراه داشته بود كه وى را با هر چه همراه داشته « بود گرفته بود ، ياران مخلوع وقتى ديده بودند كه « ياران من مىخواهند مانع رفتن مخلوعشان شوند ، فرارى شده « بودند ، بعضيشان سوى كشتى هرثمه شتافته بودند كه با آنها وارونه شده « بود و در آب فرو رفته بود ، بعضيشان نيز سوى شهر بازگشته بودند ، « در اين وقت مخلوع خويشتن را از كشتى به دجله انداخته بود كه سوى « ساحل رود و از برون شدن و پيمان شكستن و شعار گفتن پشيمان شده بود . « گروهى از ياران من كه آنها را ما بين آبگاه در خراسان و ستون صراة « گماشته بودم پيشدستى كرده بودند و او را به قهر و غلبه گرفته بودند بىپيمان « و قرار ، او شعار خويش را گفته بود و به پيمان شكنى باز گشته بود ، يكصد « دانه به آنها عرضه كرده بود كه گويند هر دانه يكصد هزار درم بها داشت ، « اما جز وفا با خليفهء خويش كه خدايش باقى بدارد و حفظ دين و ترجيح
5583
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5583