نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5582
« چيزهاى ديگر ، چندان كه خادمان و كسانش از مردم شهر و آنها كه با وى « به شهر رفته بودند قصد وى داشتند و همدل مىشدند كه به وى تازند كه « جان خويش را به در برند و مطالب ديگر كه براى امير مؤمنان كه خدا « بقايش را دراز بدارد توضيح دادهام و اميدوارم به دو رسيده باشد . « اينك امير مؤمنان را خبر مىدهم كه دربارهء تدبيرى كه هرثمة « ابن اعين وابستهء امير مؤمنان در مورد مخلوع كرده بود و آنچه به دو عرضه « كرده بود و از وى پذيرفته بود انديشه كردم و چنان ديدم كه اگر از مقام « ذلت و حقارتى كه خداى او را برده و به تنگنا و حصارش افكنده خلاصى « يابد فتنه فزونى گيرد و كسانى را كه در اطراف ، انتظار فرصت مىبرند « طمع و نفوذ بيفزايد . اين را به هرثمة بن اعين گفتم كه اميدى را كه به محمد « داده و با وى موافقت كرده نمىپسندم ، و او گفت كه نمىتواند از آنچه براى « وى تعهد كرده باز گردد و من از آن پس كه از انصراف وى از راى خويش « نوميد شدم ، وى را بر اين آوردم كه مخلوع از آن پيش كه در آيد عباى « پيمبر خدا صلى الله عليه و سلم ، و شمشير و چوب را بفرستد آنگاه راه برون « شدن وى را بگشايم كه نمىخواستم ميان من و هرثمه اختلاف افتد و « چنان شويم كه دشمنان در ما طمع آرند ، يا دلها به خلاف آنچه اكنون هستيم « و اتفاق و ائتلاف داريم جدايى گيرد . بنا شد شبانگاه شنبه در وعده گاه « فراهم آييم و من با خواص معتمدانم كه از آنها اطمينان داشتم و به دليرى « و جنگاورى و نيكخواهى مىشناسم برفتم و كار همه كسانى را كه از « خشكى و آب به شهر و خلد گماشته بودم از نظر گذرانيدم و سفارش كردم « كه محتاط باشند و بيدار و مراقب و دقيق . آنگاه به در خراسان رفتم ، بجز « لوازمى كه بود كشتىها فراهم كرده بودم كه براى ميعاد ميان خودم و هرثمه « به خويشتن بر آن نشينم با عده اى از خواص معتمدانم و خادمانم كه با
5582
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5582