نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5568
ابراهيم بن مهدى و محمد بن عيسى از او جدا شدند و همگى به عسكر مهدى پيوستند . محمد روز پنجشنبه و روز جمعه و روز شنبه را همچنان محصور در شهر بماند . گويد : ياران محمد و كسانى كه با وى مانده بودند دربارهء امان خواستن از طاهر با وى سخن آوردند محمد از آنها پرسيد راه نجات از طاهر چيست ؟ سندى به دو گفت : « به خداى اى سرور من ، اگر مأمون به خلاف دلخواه ما و به سبب تيره روزيمان بر ما فيروز شود ، گشايشى جز از جانب هرثمه نمىبينيم . » گفت : « اكنون كه مرگ از هر سو مرا در ميان گرفته هرثمه كجاست ؟ » گويد : كسان ديگر به دو گفتند كه سوى طاهر رود ، به دو گفتند : « اگر براى وى به چيزى قسم ياد كنى كه بدان اعتماد كند كه ملك خويش را به دو مىسپارى ، شايد به تو تكيه كند . » گفت : « راى نادرست آورديد ، من نيز به خطا بودم كه با شما مشورت كردم ، اگر عبد الله برادرم بخويشتن تلاش مىكرد و كارها را به راى خويش عهده مىكرد مگر يك دهم آنچه را كه طاهر براى وى انجام داده انجام مىداد ! وى را كاويدهام و راى وى را جستهام و دانستهام كه سر خيانت وى ندارد و از جز او انتظارى ندارد ، اگر اطاعت مرا مىپذيرفت و سوى من مىآمد و همهء مردم زمين به دشمنى من بر مىخاستند ، اهميت نمىدادم . خوش داشتم اين را مىپذيرفت و خزينه هاى خويش را به دو مىدادم ، كارم را به دو مىسپردم و خشنود مىبودم كه در سايهء او بسر - برم ولى چنين اميدى از او ندارم . » سندى به دو گفت : « اى امير مؤمنان راست گفتى ما را پيش هرثمه ببر كه وى چنان مىبيند كه اگر از ملك چشم بپوشى و به نزد وى روى ديگر بر ضد تو كارى نبايد كرد ، به نزد من عهده كرده اگر عبد الله قصد كشتنت را داشت براى دفاع از تو
5568
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5568